کاش آنکه بر آمیخت به مهرش گِل ما را
میداد به بی مهری او خو دل ما را
بر خاک نگارد خط بی جرمی مقتول
خونی که ز شمشیر چکد قاتل ما را
در آینه بین آن رخ مطبوع که شاید
هم حسن تو گیرد ز تو داد دل ما را
اینست اگر تربیت ابر کرامت
شرمندگی از برق رسد حاصل ما را
از مستی او هیچ به محفل غرضی نیست
جز اینکه نیابد نگه غافل ما را
هجر تو به ما کار به مردن کند آسان
کز وصل تو آسان نبود مشکل ما را
تا بزم که از او شده پر نور (سحابا)
کامشب نبود نوری از او محفل ما را
بر سر نعش آن نگار دلنواز آمد مرا
باز در تن جان از تن رفته باز آمد مرا
چارهٔ دردم به مردن کرد دل بیچاره او
در غم عشق تو آخر چاره ساز آمد مرا
نو نهال عمر کافسرد از سموم هجر باز
از نسیم وصل او در اهتزاز آمد مرا
گر نبود آن ماه شمع بزم اغیار از چه دوش
شمع جان افزون ز هر شب در گداز آمد مرا؟
چون در میخانه بگشودند گویی بسته شد
بر رخ دل هر درِ محنت که باز آمد مرا
فارغم از ناز گل زیرا که در کنج قفس
مرغ دل از سیْر گلشن بی نیاز آمد مرا
از بلندی دور از آن زلف دراز امشب (سحاب)
یادگار آن سر زلف دراز آمد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و دلتنگی خود اشاره میکند و از درد جدایی و بیمهری معشوق مینالد. او آرزو دارد که عشقش با محبت بیشتر نسبت به او و نسبت به دلش پاسخ داده شود. در تصاویر شعری، خون و قتل اشاره به ناتوانی و درد ناشی از جدایی دارند. شعر همچنین به زیبایی معشوق و تأثیر او بر احساسات شاعر اشاره میکند و میگوید که ارتباط با معشوق به زندگی و عواطف او معنا میبخشد. وجود معشوق در زندگی شاعر همچون نوری در شب است و بدون او، همه چیز تاریک و بیحاصل میشود. در نهایت، شاعر از امید به وصال و یادآوری زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر دل و جانش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای کاش آن کسی که با عشقش دنیا را برای ما زیبا میکرد، به ما هم لطف میکرد و دل ما را از بیمهری او نمیآزرد.
هوش مصنوعی: بر زمین اثر خون بیگناهی را مینویسد که از شمشیر قاتل میچکد.
هوش مصنوعی: در آینه، به چهرهی زیبا و دلنشینت نگاه کن که ممکن است زیباییات را هم از تو گرفته باشد. دل ما را به تو دادهایم.
هوش مصنوعی: اگر تربیت به مانند ابر باشد، در این صورت شرمندگی از برق، نتیجهای است که به ما میدهد.
هوش مصنوعی: از حالت شور و مستی او هیچ هدفی در جمع وجود ندارد به جز اینکه ما نتوانیم به طور غافل و بیتوجه او را نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: فراق و دوری تو برای ما مرگ را راحتتر کرده است، زیرا به دست آوردن تو و وصل شدن به تو کار دشواری بوده است.
هوش مصنوعی: امشب در جشن و گردهمایی ما، نور و درخششی که از او ناشی میشود وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در کنار بدن بیجان آن معشوق زیبا، دوباره به من یادآوری شد که در عالم روح، از بدن خود دور شدهام و باز احساس زنده بودن کردم.
هوش مصنوعی: دل بیچاره من که در عشق تو رنج میکشید، تنها راه حل دردش را در مرگ یافت. اما در نهایت، این غم عشق تو بود که باعث آرامش و تسکین خاطر من شد.
هوش مصنوعی: عمر من مانند درختی جوان است که از سموم دوری و جدایی آسیب دیده است، اما با نسیم محبت و وصل او جان تازهای گرفته و به حیات خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: اگر آن ماه در مجالس دیگران نبود، پس چرا دیشب شعلهای که جانم را به انرژی میآورد، در دل شب به شدت مرا تحت تأثیر قرار داد؟
هوش مصنوعی: وقتی در میخانه را گشودند، انگار تمام درهایی که بر چهرهی دلم بسته شده بود، دوباره باز شدند و مشکلات گذشته به سمت من بازگشتند.
هوش مصنوعی: من از زیبایی گل بینیازم، چون مرغ دل من که در قفسی است، به دشت و باغ هم نیازی ندارد.
هوش مصنوعی: امشب از دور، آن زلف دراز را دیدم که مانند ابر به یادگار آن سر زلف دراز آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوسن به زبان طعنه زد آهوی خطا را
زان رفت به صحرا
من نیز یکی، حرف بگفتم وکلا را
در مجلس شورا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.