ورود عید که غم میزدود از دلها
کنون فزاید ما را بغم غم دیگر
چگونه عیدی عیدی که جای جامهٔ عید
نمود دست اجل خلق را کفن در بر
چگونه عیدی عیدی چنان گران مقدم
که هیچ نیست ز یاران عید پار اثر
خلاصه آمدن عید در چنین ایام
همی به درد سرافزاید و بخون جگر
بدان نماید این عید آمدن که تو خود
گرسنه باشی و مهمان درآیدت از در
گذشت و میگذرد سالی آنچنان بر خلق
که نیست چرخ کهن سال را چو آن بنظر
چگونه سالی سالی که گوئیا گندم
شده است نهی بر اولاد بوالبشر چو پدر
و یا که خورد چو او در بهشت گندم را
کنون کشند بدنیا ز نسل او کیفر
چگونه قحطی نحطی که لاله رویان را
قرین برک خزان گشت عارض احمر
چگونه قحطی قحطی که مجمع عشاق
زهم نموده پریشان چو طرهٔ دلبر
چگونه قحطی قحطی که از تهی دستی
برهن میبنهادند میکشان ساغر
هزار و سیصد و سی بود و شش پس از هجرت
صغیر کرد رقم این قضیه بر دفتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به آغاز عید اشاره دارد، اما شاعر از غم و اندوهی که در دلهاست سخن میگوید. او میگوید که عید باید شادی و سرور به همراه داشته باشد، اما در این ایام، دلی پر از غم و غصه وجود دارد. عیدی که به جای پوشیدن لباس نو، انسانها را در کفن میبیند و یاران سابق هیچ اثری ندارند. شاعر به قحطی و مشکلاتی که بر مردم میگذرد اشاره میکند و میگوید که این اوضاع بد و سخت، عید را به یاد نمیآورد. او به سیر سالها اشاره میکند که مانند گندم باروری ندارد و فرزندان آدم هم در درد و رنج به سر میبرند. در نهایت، شاعر تاریخ این یادداشت را به سال 1336 هجری شمسی نسبت میدهد.
هوش مصنوعی: با آمدن عید، غمها باید از دلها دور شوند، اما حالا ما با غم دیگری روبهرو هستیم که بر غمهای قبلی افزوده شده است.
هوش مصنوعی: چطور میتوان عید را جشن گرفت، در حالی که مرگ دست دراز کرده و لباسهای عید را به کفن تبدیل کرده است؟
هوش مصنوعی: چطور میتوان عیدی را اینچنین با ارزش دانست، در حالی که هیچ چیز از دوستان عید پارسایی باقی نمانده است؟
هوش مصنوعی: زمانی که عید در این روزها فرا میرسد، تنها به درد و رنج بیشتر انسان میافزاید و دل را به خون میکشد.
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر در شرایطی خودت نیاز و گرسنگی داشته باشی، اما مهمانی به خانهات بیاید، این نشاندهنده اهمیت و احترام به مهمان است. باید از خودت بگذری و به مهمان توجه کنی، حتی اگر خودت در تنگنا هستی.
هوش مصنوعی: سالها به همین شکل بر مردم میگذرد، بدون آنکه چرخ کهن سال را به یاد بیاورند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان سالی که به نظر میرسد گندم به بار نشسته، فرزندان بشر را از آنچه پدرانشان بودهاند، نهی کرد؟
هوش مصنوعی: شاید او نیز مانند خود در بهشت، در حال چیدن گندم باشد و اکنون نسل او را به دنیا میآورند تا جزای اعمالش را ببینند.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند خشکسالی و قحطی پیش بیاید زمانی که گلهای زیبا و لالهها در معرض زوال و فصل خزان قرار گرفتهاند و چهرهای سرخ و غمگین دارند؟
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که در میان این قحطی و کمبود، جمعی از عاشقان اینقدر به هم بریزند و بیقرار شوند، مانند اینکه مویی از دلبر درهم ریخته باشد؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوان در زمانی که از فقر و بیچیزی رنج میبردند، با وجود آن، جامها را پر میکردند و به نوشیدن مشغول میشدند؟
هوش مصنوعی: در سال 1336 هجری شمسی، پس از هجرت کوچک، این مسأله در دفتر ثبت شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.