گنجور

 
صغیر اصفهانی

دریغ کان هنر اوستاد ما شیدا

که در فضائل او عقل مات و حیرانست

جدا شد آن گل باغ ادب ز ماورواست

چو زلف سنبل اگر حال ما پریشانست

بصورت ار چه ز ما رخ نهفت در معنی

خطا بود که بگویم زدیده پنهانست

هزار آینه ز اوراق نظم و نثر از او

بماند و طلعتش از هریکی نمایانست

نجوم راست افول و از این سپهر ادب

ستاره‌های سخن تا ابد درخشانست