لب تو ریخت چنان آبروی آب حیات
که رخت خویش ز خجلت کشید در ظلمات
من و گذشتن از چون تو دلبری حاشا
تو و نشستن با عاشقی چو من هیهات
نه من وفات ندیدم که همچو من بسیار
بیافتند وفات و نیافتند وفات
بسیر دادن جان آئیم بسر ورنه
گر از وفات بود آئی از چه وقت وفات
زنند عشق پس از مرگ هم خلاصی نیست
گمان مبر دهدت مرگ از این کمند نجات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت لب معشوق اشاره میکند که به قدری تاثیرگذار است که حتی آب حیات نیز در برابر آن بیرنگ میشود. او از احساس خجلت و ناتوانی خود صحبت میکند و میگوید که نه تنها خود او قادر به فراموش کردن زیبایی و عشق معشوق نیست، بلکه این عشق حتی پس از مرگ نیز ادامه دارد و هیچکس نمیتواند از آن رهایی یابد. به طور کلی، شعر بر پیوند عمیق عشق و زیبایی تمرکز دارد و نشان میدهد که عشق واقعی بخش جداییناپذیر از زندگی و حتی مرگ است.
هوش مصنوعی: لب تو مانند آب حیات، آبرو و زیبایی خود را به اطراف پراکنده کرد، به طوری که خودش از شرمندگی در تاریکی پنهان شد.
هوش مصنوعی: من هرگز نمیتوانم از ویژگیهای تو که دلبرانه است، بگذرم و در کنار کسی مثل من که عاشق است بنشینم. این کار برایم غیرممکن است.
هوش مصنوعی: نه من مرگ را ندیدم که مانند من، خیلیها به مرگ نزدیک شوند اما به آن نرسند.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را تقدیم کنیم، حضور ما معنا مییابد؛ و اگر مرگ باشد، پس مرگ از چه زمانی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: عشق پس از مرگ هم ادامه دارد و هیچ کس نمیتواند به راحتی از آن رهایی یابد؛ نمیتوانی فکر کنی که مرگ، تو را از این دام نجات میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهر شعبده باز از درون پردۀ غیب
لطیفه یی دگر آورد کاهلا صلوات
رسید دختر دیگر مرا و یکباره
ببرد رونق عیش و برفت آب حیات
اگر نتایج صلبم بود برین قانون
[...]
ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
دود به پیش خیالت خیالهای دگر
[...]
شنیدهای که سکندر برفت تا ظلمات
به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات
گرم زمانه دهد از بلای عشق نجات
در فضول نکوبم دگر به هیچ اوقات
ولی نجاتِ من از عشق کی شود ممکن
گر آسمان چو زمین باز استد از حرکات
مرا نجات بود گر دهد ضلالت نور
[...]
ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات
که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات
اگر نه چشمه حیوان دهان تنگ تو بود
بگوی تا ز چه پوشیده گشت در ظلمات
چو بر کشید قضا نیل حسن بر بقمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.