دلبرانرا همه سخت است دل و پیمان سست
یا که ای سنگدل این قاعده در مذهب تست
هیچ پیکان ز کمانخانهٔ ابروت نجست
تا که اول دل زاری هدف خویش نجست
که سر خوان غم عشق تو ایدوست نشست
کاولین مرتبه از هستی خود دست نشست
گر دلی را چو دل من فلک سفله نخست
چه کنم این شده تقدیر من از روز نخست
در جهان هیچکس از قید غم و غصه نرست
بیغمی هست گیاهی که در این باغ نرست
ایندرست استکه حق در دل بشکسته درست
کز شکست دل بشکسته شود کاردرست
آفرین بر تو صغیرا دگر این قاعده چیست
که چنین طبع تواش کرد بیان چابک و چست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر بیان میشود که دلبران و عاشقان، همیشه در معرض دلسختی و پیمانهای سست قرار دارند. شاعر به سنگدلی اشاره میکند و میگوید که هیچ پیکان عشق نمیتواند هدف قرار گیرد تا زمانی که دل گریان وی هدفش نباشد. او از غم و حسرت عشق میگوید و باور دارد که هیچکس در این دنیا از غم رهایی نیافته است. در نهایت، شاعر از قدرت بیان و طبع خود ستایش میکند و میپرسد که چگونه چنین طبعی در او شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: دلبران همیشه در عشق دلهای سخت و پیمانهای سست دارند. ای سنگدل، این رفتار جزو اصول شخصیت توست.
هوش مصنوعی: هیچ تیری از کمان ابرویت بیرون نرفته است، تا زمانی که دل نازک و زاری که هدف توست، به دنبال تو نیفتاده باشد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس عمیق خود در برابر عشق صحبت میکند. او میگوید که در ابتدا، حتی به اندازهی یک بار نشستن بر سر سفرهی عشق تو، خود را از وجود و هستیاش محروم کرده است. این نشاندهندهی فداکاری و تقدس عشق است که شاعر آن را تجربه کرده و به عمق آن پی برده است.
هوش مصنوعی: اگر دلی مانند دل من در بدبختی و سقوط باشد، چه کنم؟ این سرنوشت من از روز اول چنین رقم خورده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس از درد و ناراحتی رهایی ندارد، حتی گیاهی که در این باغ نروییده است، از بیخیالی بهرهمند نیست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی دل انسان دچار شکست و ناراحتی میشود، در واقع این تجربه میتواند باعث درست شدن امور و شکوفایی حق در وجود او شود. به عبارت دیگر، گاهی اوقات درد و رنج میتواند راه را برای اصلاح و بهبود فراهم کند.
هوش مصنوعی: چه نیکوئی بر تو ای کوچک! بگو ببینم این چه قاعدهای است که باعث شده اینچنین با نیرویی و با زبانی چالاک و سریع سخن بگویی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف
شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.