فرقی نمانده در عمل خوب و زشت ما
یکسان شده است کعبه و دیر و کنشت ما
انجام خود ز خوی بد و نیک خود بیاب
در ما نهفته دوزخ ما و بهشت ما
گر برخلاف میل رود عمر چاره چیست
بوده است این ز روز ازل سرنوشت ما
حالی بود عمارت ما خاک و خشت غیر
تا خود عمارت که شود خاک و خشت ما
گوئی به هیچ روی تغیر پذیر نیست
دست طبیعت آنچه نهد در سرشت ما
گر سعی ماست حاصل ما روز رستخیز
نبود بغیر صاعقه در خورد کشت ما
کفر است ناامیدی و بیگانگی صغیر
باشد که ننگرند بکردار زشت ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بررسی وضعیت انسانی و معنویت میپردازد. شاعر اشاره میکند که دیگر تفاوتی بین اعمال نیک و زشت وجود ندارد و حتی مکانهای مقدس و مذهبی نیز یکسان شدهاند. او از ما میخواهد تا به خویشتن خود نگاهی بیندازیم و درک کنیم که سرنوشت و حالات درونی ما، نهفته در خود ماست. زندگی ما تحت تأثیر سرنوشت و طبیعت است و نمیتوانیم آن را تغییر دهیم. شاعر بیان میکند که تلاشهای ما در روز قیامت نتیجهاش مشخص خواهد شد و ناامیدی و بیگانگی به معنای کفر است، چرا که باید به اصلاح کردار خود بپردازیم و به امید بهبود نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: دیگر تفاوتی بین کارهای نیک و بد باقی نمانده است. همه جا به یک اندازه، کعبه، معبد و کلیسا با هم برابر شدهاند.
هوش مصنوعی: خودت را از ویژگیهای خوب و بدت بشناس، در درون ما، جهنم و بهشت نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر عمر ما برخلاف خواست و میل ما بگذرد، چه کار میتوان کرد؟ این وضعیت از زمان ازل، مقدر شده است.
هوش مصنوعی: حال ما مثل بنایی است که از خاک و خشت ساخته شده، به جز اینکه خود ما نیز در نهایت تبدیل به خاک و خشت خواهیم شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که طبیعت به هیچ وجه تغییر نمیکند و هر چیزی را که در ذات ما قرار داده، همانطور باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگر تلاش ما نتیجهای نداشته باشد، روز رستاخیز هم به چیزی جز رعد و برق برای کشاورزی ما نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ناامیدی و احساس بیگانگی به نوعی کفر است، زیرا انسانهای کوچک و کمتجربه نمیتوانند بر اعمال ناپسند ما توجه داشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
ای نقش بسته نام خطت با سرشت ما
این حرف شد ز روز ازل سرنوشت ما
کارم بسینه تخم وفای تو کشتن است
خود عقل خنده میزند از کار و کشت ما
ما شرمسار مانده ز تقصیرهای خویش
[...]
شد خاک راه این سر سودا نوشت ما
این شد مگر ز روز ازل سرنوشت ما
از کوی دوست ما سوی جنت چرا رویم
رضوان حسد برد ز نعیم و بهشت ما
تخم اَمَل که دل به هوای تو کشته بود
[...]
سوز غم تو کرد قضا سرنوشت ما
ای در غم تو شعله آتش بهشت ما
این ابر ناوک تو همانابه سینه داشت
کالماس جای سبزه بر آمد ز کشت ما
دوزخ به پشت گرمی ایام هجر تو
[...]
در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما
با کعبه هم لباس شد آخر کنشت ما
از سنگ کودکان سر ما لاله زار شد
خط شکسته بود مگر سرنوشت ما؟
برق از زمین سوخته نومید می رود
[...]
دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما
از روی هم نوشته قضا، سرنوشت ما
چون دانه دل به خوشه و خرمن نبستهایم
محتاج آبیاری برق است کشت ما
انصاف بین که سوی تو رضوان چو دید، گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.