گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صغیر اصفهانی

فرقی نمانده در عمل خوب و زشت ما

یکسان شده است کعبه و دیر و کنشت ما

انجام خود ز خوی بد و نیک خود بیاب

در ما نهفته دوزخ ما و بهشت ما

گر برخلاف میل رود عمر چاره چیست

بوده است این ز روز ازل سرنوشت ما

حالی بود عمارت ما خاک و خشت غیر

تا خود عمارت که شود خاک و خشت ما

گوئی به هیچ روی تغیر پذیر نیست

دست طبیعت آنچه نهد در سرشت ما

گر سعی ماست حاصل ما روز رستخیز

نبود بغیر صاعقه در خورد کشت ما

کفر است ناامیدی و بیگانگی صغیر

باشد که ننگرند بکردار زشت ما

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

امیر شاهی

ای نقش بسته نام خطت با سرشت ما

این حرف شد ز روز ازل سرنوشت ما

کارم بسینه تخم وفای تو کشتن است

خود عقل خنده میزند از کار و کشت ما

ما شرمسار مانده ز تقصیرهای خویش

[...]

شاهدی

شد خاک راه این سر سودا نوشت ما

این شد مگر ز روز ازل سرنوشت ما

از کوی دوست ما سوی جنت چرا رویم

رضوان حسد برد ز نعیم و بهشت ما

تخم اَمَل که دل به هوای تو کشته بود

[...]

میرداماد

سوز غم تو کرد قضا سرنوشت ما

ای در غم تو شعله آتش بهشت ما

این ابر ناوک تو همانابه سینه داشت

کالماس جای سبزه بر آمد ز کشت ما

دوزخ به پشت گرمی ایام هجر تو

[...]

صائب تبریزی

در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما

با کعبه هم لباس شد آخر کنشت ما

از سنگ کودکان سر ما لاله زار شد

خط شکسته بود مگر سرنوشت ما؟

برق از زمین سوخته نومید می رود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما

از روی هم نوشته قضا، سرنوشت ما

چون دانه دل به خوشه و خرمن نبسته‌ایم

محتاج آبیاری برق است کشت ما

انصاف بین که سوی تو رضوان چو دید، گفت

[...]