فرقی نمانده در عمل خوب و زشت ما
یکسان شده است کعبه و دیر و کنشت ما
انجام خود ز خوی بد و نیک خود بیاب
در ما نهفته دوزخ ما و بهشت ما
۳
گر برخلاف میل رود عمر چاره چیست
بوده است این ز روز ازل سرنوشت ما
حالی بود عمارت ما خاک و خشت غیر
تا خود عمارت که شود خاک و خشت ما
گوئی به هیچ روی تغیر پذیر نیست
دست طبیعت آنچه نهد در سرشت ما
۶
گر سعی ماست حاصل ما روز رستخیز
نبود بغیر صاعقه در خورد کشت ما
کفر است ناامیدی و بیگانگی صغیر
باشد که ننگرند بکردار زشت ما