نه نظر بقد سرو و نه بروی ماه دارم
که بیاد قد و روی تو ادب نگاه دارم
بودم امید کز مهر تو در کنارم آیی
که بخواب دوش دیدم بکنار ماه دارم
برهت شها نشینم مگر از کرم بگویی
که گدای بینوایی بکنار راه دارم
تو باشگ و آه رام وز فسرده خاطری من
نه دگر بدیده اشگ و نه بسینه آه دارم
کله کی و سریر جم اگر وفا ندارد
چه غم ار ز پوست تخت وز نمد کلاه دارم
نه شهم ولی چو شاهان بمصاف کینه خواهان
ز دعای صبحگاهان حشم و سپاه دارم
ز خرابی میار خوار بچشم زاهدانم
بنگر که در خرابات چه عز و جاه دارم
فلکا مرا ز بیداد تو هیچ غم نباشد
که چو پیر میفروشان ز تو دادخواه دارم
گنهم گران تر از کوه بود صغیرام ا
چو علی بود شفیعم چه غم از گناه دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشعار غمگینی است که در آن شاعر از عشق و آرزوهای خود سخن میگوید. او به زیبایی معشوقش اشاره کرده و میگوید که هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد. او در آرزوی حضور معشوق در کنارش است و از تنهایی و درد دلش میگوید. شاعر به عدم وفاداری و بیوفایی نیز اشاره میکند و از مقام و ثروت نمیترسد، زیرا او در برابر عشق و محبت معشوقش احساس قدرت میکند. در نهایت، او به گناهانش اشاره میکند و از علی به عنوان شفیعش یاد میکند، که این نشاندهنده امیدواری و درخواست بخشش اوست.
هوش مصنوعی: من نه به زیبایی قامت سرو نگاه میکنم و نه به چهرهی ماه، زیرا که ادب و احترام به قد و زیبایی تو برایم مهمتر است.
هوش مصنوعی: من همیشه امیدوار بودم که تو از عشق خود به من بیایی و در کنارم باشی، ولی در خواب دیشب دیدم که کنار ماه نشستهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر مهربانیات میخواهم در کنار تو بنشینم، فقط کافیست بگویی که این گدای بیچارهای که در کنار راه است، را فراموش نکن.
هوش مصنوعی: من در دل غم و اندوه تو را تنها ماندهام و دیگر نه اشکی برای ریختن دارم و نه آهی برای کشیدن.
هوش مصنوعی: اگر تاج و تخت شاهی هم وفا و دوستی نمیآورند، چه اهمیتی دارد؟ من از پوست تخت و نمد کلاه هم راضی هستم.
هوش مصنوعی: من هرچند پادشاه نیستم، اما همانند شاهان با دشمنانم میجنگم و از دعا و نیایش صبحگاهی، یاری از لشگر و سپاه دریافت میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر ویرانی و نابسامانی، نیازی به شراب نیست. ای زاهدان، به من نگاهی بیندازید و ببینید که در این مکان خراب و بینظم چه مقام و عظمت بالایی دارم.
هوش مصنوعی: از ستم تو در دل هیچ اندوهی ندارم، چون همانطور که دارم از پیران میفروشان شاکی میشوم، از تو نیز دادرسی دارم.
هوش مصنوعی: گناه من به اندازه کوه سنگین و بزرگ است، اما چون علی (ع) شفیع من است، از گناه خود نگران نیستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
[...]
نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم
چه کنم، نمی توانم دل خود نگاه دارم؟
چو نیایی و نیاید ز رهی جز آنکه پیشت
جگری به خاک ریزم، نظری به راه دارم
ز فراق شهر بندم، به کدام سو گریزم؟
[...]
من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم
بچه روی عذر گویم که رخ سیاه دارم
من اگر گناهکارم تو به عفو کار خود کن
که زبان توبه گوی و لب عذر خواه دارم
منم آن که یک جهان را ز غمت به باد دادم
[...]
چه غم ار نه برگ و باری و نه زاد راه دارم
منم آن گدا که عزم در پادشاه دارم
نظری برویش امشب نظری بماه دارم
که میان ماه و رویش بسی اشتباه دارم
من اگر بدم چه باکم که تویی بدین نکویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.