گنجور

 
صغیر اصفهانی

روزی ار غم برود نیست مرا یار دگر

در کجا جویم از اینگونه وفادار دگر

هر کسی را بجهان مونس و غمخواری هست

غیر غم نیست مرا مونس و غمخوار دگر

سوزنی هم به ره عشق ندارم با خویش

خار از پای درآرم به سر خار دگر

ماه من با همه بی مهری و دلسردی تو

نبود گرم چو بازار تو بازار دگر

آمدی کشتی و افکندی و رفتی آخر

بر سر کشتهٔ خود کن گذری بار دگر

بعد دیدار توام دیده مبیناد جهان

گر کنم دیدهٔ دل باز به دیدار دگر

گر تو را هست چو من عاشق دلداده بسی

بخدا نیست مرا غیر تو دلدار دگر

ز آه من سوخت جهانی و ندانم چه شود

اگر از سینه کشم آه شرر بار دگر

بلبل گلشن عشقم من وزین باغ صغیر

نتوانم که کنم روی به گلزار دگر

 
 
 
حکیم نزاری

یار با ما نه چنان بود که هر بارِ دگر

ترک ما کرد گرفته‌ست مگر یارِ دگر

وعدۀ وصل همی‌داد و نمی‌کرد وفا

داشت هر روز بیاراسته بازارِ دگر

گفته بود از منش این‌بار دری نگشاید

[...]

حافظ

گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر

بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر

خُرَّم آن روز که با دیدهٔ گریان بِرَوَم

تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر

معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی

[...]

حسین خوارزمی

چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر

گوئیا نیست بجز قصد منش کار دگر

بسته دام غم عشق بسی هست ولیک

همچو من نیست در این دام گرفتار دگر

من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر

[...]

امیرعلیشیر نوایی

غیر ازو نیست مرا در دو جهان یار دگر

جز ویم یار دگر جز غم او کار دگر

من نه آن بلبلم ای گل که دو صد خار جفا

گر خلد از تو کنم روی به گلزار دگر

نکنم کفر قبول ار کندم پیر مغان

[...]

وحشی بافقی

جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر

من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر

شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی

تو برو بهر علاج دل بیمار دگر

گو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه