غم عشقت نه همین قصد دل و جانم کرد
که ره عقل زد و رخنه به ایمانم کرد
مات خود ساخت مرا چون که بمعنی نگرم
آنکه در صورت زیبای تو حیرانم کرد
همچو پرگار که در دایره سرگردانست
نقطهٔ خال تو سرگشته دورانم کرد
با چه تشبیه کنم لاغری خود که غمت
آن چه از ضعف نیاید بنظر آنم کرد
خاتم لعل تو در دست خیالم چو فتاد
مور بودم به ضعیفی و سلیمانم کرد
دوش در مجمع عشاق به من باد صبا
بوئی از زلف تو آورد و پریشانم کرد
بهر من صافی و روشن دلی و پاکی بس
چه غم ار عشق تو چون آینه عریانم کرد
میزبان ازل الحق به من اکرام نمود
که سر خوان غم عشق تو مهمانم کرد
مگرت راه بدریا بود ای چشمهٔ چشم
که بیک چشم زدن سیل تو ویرانم کرد
پیش از این بود مرا قفل خموشی بدهان
آن غزال حرم حسن غزلخوانم کرد
ز چه رو رایت رفعت به خور آسان نزنم
که خدا خاک در شاه خراسانم کرد
تا ابد دست من و دامن آن شاه صغیر
کز ازل او گهر فیض بدامانم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و دردناک است که شاعر به آن دچار شده و تاثیرات عمیق آن بر زندگی و روانش را بیان میکند. عشق باعث شده عقل او را رها کند و او را حیران و سرگشته کند. او احساس میکند که غم عشق او به اندازهای عمیق است که حتی ضعف جسمانیاش را پوشیده کرده است. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و تاثیر زلف این معشوق را بر وجودش به تصویر میکشد. او از محبت الهی سخن میگوید که باعث شده در سفر عشقش به آرامش برسد. در نهایت، شاعر به همگان میگوید که عشق او به این شاهزاده خاص و ارجمند برایش بسیار ارزشمند و مقدس است و او همیشه در سایه محبت او خواهد بود.
هوش مصنوعی: درد و رنج عشق تو به قدری عمیق است که نه تنها دل و جانم را هدف قرار داد، بلکه عقل را نیز تحت تأثیر قرار داد و به ایمانم آسیب زد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، تمام فکر و حواسم را از دست دادهام و حیران شدهام. هر بار که به چهرهات نگاه میکنم، بیشتر به این احساس غرق میشوم.
هوش مصنوعی: من مانند پرگاری هستم که در دایرهای میچرخد و به دور خود سرگردان است، و نقطهای که از تو باقی مانده، مرا به شدت گیج و حیران کرده است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم لاغری خود را توصیف کنم وقتی غمت آنقدر زیاد است که ضعف من را نشان نمیدهد؟
هوش مصنوعی: وقتی که انگشتر قرمز رنگت در ذهنم نمایان شد، به اندازه مورچهای ضعیف شدم، اما تو مرا به قدرت سلیمان رساندی.
هوش مصنوعی: دیروز در جمع معشوقان، نسیم صبحگاهی بویی از موهایت به من رساند و مرا شگفتزده و پریشان حال کرد.
هوش مصنوعی: برای من داشتن دل صاف و روشن و پاک کافی است، پس چه نگرانی دارم اگر عشق تو مرا مانند آینه عریان کند؟
هوش مصنوعی: میزبان ازلی با احترام و محبت مرا مورد پذیرایی قرار داد و من را بر سر سفرهی غم عشق تو نشاند.
هوش مصنوعی: آیا چشمهٔ چشمانت به دریا میرسد که با یک نگاه تو، سیل اشکهایم مرا ویران کرد؟
هوش مصنوعی: قبل از این، زبانم به خاطر سکوت بسته بود، اما آن غزال زیبا در حرم، مرا به شعر و آواز وادار کرد.
هوش مصنوعی: چرا باید به آسانی از مقام بلند خود کم کنم، در حالی که خداوند مرا در خاک شاه خراسان قرار داده است؟
هوش مصنوعی: همیشه دست من به دامن آن پادشاه کوچک خواهد بود، که از آغاز وجودش، نعمت و فیض را به من عطا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد روی تو همآغوش گلستانم کرد
لذت درد تو آسوده ز درمانم کرد
کفر و دین باختم از نیمنظر بر رخ دوست
دیده رسواشده گبر و مسلمانم کرد
نفسی بی تو گر از سینه تنگم سر زد
[...]
رخنه ها از مژه آن ترک در ایمانم کرد
چه بگویم که چه کاری به دل و جانم کرد
عزم کرده است همانا که کندتعمیرم
ورنه از ریشه سبب چیست که ویرانم کرد
نه من از گردش ایام پریشان شده ام
[...]
غمت آن روز که جا در دل ویرانم کرد
سیر از سیر و صفای گل و بستانم کرد
گرچه ز نار پرستی همه کفر است ولیک
زلف زنار وشت خوب مسلمانم کرد
چه بلایی به سر زلف تو خفته است که باز
[...]
کفر زلف تو دگر باره مسلمانم کرد
کافری راهنمائی سوی ایمانم کرد
گبرکی بودم بهروز لقب، نور رسول
تافت از روزن دل حضرت سلمانم کرد
مکن انکار که از همت مردان چه عجب
[...]
دیده در هجر تو شرمندهٔ احسانم کرد
بس که شبها گهر اشک به دامانم کرد
عاشقان دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهٔ آن جمع پریشانم کرد
تا که ویران شدم آمد به کفم گنج مراد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.