گنجور

 
عطار

گر دلبرم به یک شکر از لب زبان دهد

مرغ دلم ز شوق به شکرانه جان دهد

می‌ندهد او به جان گرانمایه بوسه‌ای

پنداشتی که بوسه چنین رایگان دهد‌؟

چون کس نیافت از دهن تنگ او خبر

هر بی‌خبر چگونه خبر زان دهان دهد‌؟

معدوم شیء گوید اگر نقطهٔ دلم

جز نام از خیال دهانش نشان دهد

مردی محال‌گوی بوَد آنکه بی‌خبر

یک موی فی‌المثل خبر از آن میان دهد

چون دید آفتاب که آن ماه هشت خلد

از روی خود زکات به هفت آسمان دهد

افتاد در غروب و فرو شد خجل‌زده

تا نوبت طلوع بدان دلستان دهد

در آفتاب صد شکن آرم چو زلف او

گر زلف او مرا سر مویی امان دهد

ابروی چون کمانش که آن غمزه تیر اوست

هر ساعتی چو تیر سرم در جهان دهد

گویی که جور هندوی زلفش تمام نیست

آخر به تُرک مست که تیر و کمان دهد‌؟

از عشق او چگونه کنم توبه چون دلم

صد توبهٔ درست به یک پاره نان دهد

آن دارد آن نگار ز عطار چون گذشت

امکان ندارد آنکه کسی شرح آن دهد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۴۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
وطواط

شاهی، که قدر او ز ثریا نشان دهد

درگاه او ز گنبد جافی امان دهد

خوارزم شاه عالم و عادل، که خاک را

سم سمند او شرف آسمان دهد

آن شاه شیر دل ، ملک اتسز که عون او

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

طبع سگی چو هر کسی از تو نشان دهد

گردون چرا نواله بمن استخوان دهد

میکن تو این سگی که مرا نیز صبر هست

تا روزگار مالش تو قلتبان دهد

بد کن که کار تو ز بدی بد شود همی

[...]

ظهیر فاریابی

شرح غم تو لذت شادی به جان دهد

شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد

طاوس جان به جلوه درآید زخرمی

گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد

شمعی ست چهره تو که هر شب ز نور خویش

[...]

سلمان ساوجی

باد سحرگهی به هوای تو جان دهد

آب حیات را، لب لعلت نشان دهد

در بوستان به یاد دهن تو غنچه را

هر دم هزار بوسه صبا بر دهان دهد

ز انسان که عکس ماه دهد حسن روی گل

[...]

میلی

خوش آنکه جان به خاک در دلستان دهد

بر آستان نهد سر تسلیم و جان دهد

دوران کمین‌نشین اجل را به گاه صید

از زلف او کمند و ز ابرو کمان دهد

باید گریست بر دل زاری که از اجل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه