گنجور

 
صغیر اصفهانی

هر گوشه فتنه ایست ز چشمان مست تست

هر جا سخن رود ز لب می‌پرست تست

کی دست می‌دهد که به بینم به خلوتی

در گردن تو دست من و می‌به دست تست

ای زلف یار نافهٔ چین خواندمت ولی

دیدم درست نسبتی اینسان شکست تست

این چشم ساقی از تو نه مستیم ما و بس

مینا و ساغر و خم و خمخانه مست تست

صیاد بال من مشکن پای من مبند

این بند بس مرا که دلم پای بست تست

آزاری از چه رو دل من در پناه خویش

آخر نه این رمیده ز هر جا به بست تست

آن خرمن گلی تو که خوبان سروقد

برپا بایستند به هر جا نشست تست

دریا شده است دیده ز بس ماهی دلم

در آرزوی زلف چو قلاب شست تست

می نوش و هستیت بنه و نیست شو صغیر

وزغم فرار کن که غم آسیب هست تست