از غم زلفت ندانم دوش بر من چون گذشت
اینقدر دانم که دود آهم از گردون گذشت
گر بگویم شمه ای از آن جگرها خون شود
آنچه بی لعل لبت بر ایندل پرخون گذشت
بیتو بگذشت آنچه ایلیلای جان بر من شبی
در تمام عمر نتوان گفت بر مجنون گذشت
پست شد شمشاد و کاجم در چمن پیش نظر
در ضمیرم چون خیال آنقدر موزون گذشت
شربت وصلست عاشق را دوای درد و بس
زانکه اینجا کار از سقراط و افلاطون گذشت
هر کسی گنج قناعت جست و استغنای طبع
در حقیقت دولتش از دولت قارون گذشت
جز محیطت مینخوانم دیگر ای چشم صغیر
زان که عنوان تو از سیحون و از جیحون گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و غم ناشی از عشق و دلبستگی اشاره میکند. او از گذر شبهایی پر از اندوه و عذاب سخن میگوید که با یاد معشوق و زلف او میگذرد. او میگوید که این درد آنقدر عمیق است که اگر به تفصیل از آن بگوید، جگرها را به خون خواهد کشید. همچنین، شاعر به تجربههای عاشقانه و پر از چالش خود اشاره میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند احوال مجنون را به درستی بیان کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق و وصال معشوق داروی دردش است و بزرگترین ثروت انسان، قناعت و رضایت از داشتههاست. شاعر نظر خود را درباره معشوق بیان میکند و او را از جانبهای مختلف با عناوین زیبا توصیف میکند.
هوش مصنوعی: دیروز شب، به خاطر غم موها و زلفهای تو، حال عجیبی داشتم و نمیدانم چطور بر من گذشت. تنها چیزی که میدانم این است که صدای آه من به آسمان رسید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم اندکی از آن درد دل را بگویم، دلها به خون خواهد نشست. آنچه که در غیبت لبهای لعل و زیبا تو به من گذشت، مثل دریایی از خون است.
هوش مصنوعی: آنچه در شبهای گذشته بر من گذشت، چیزی است که نمیتوانم در تمام عمر برای مجنون بیان کنم.
هوش مصنوعی: در چمنزار، شمشاد و کاج فرود آمدهاند و در دل من، یاد و خیال آنها به قدری زیبا و هماهنگ سپری میشود که در یک لحظه، همه چیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: شربت وصال، تنها درمان دل عاشق است و بس؛ زیرا اینجا دیگر بحث به فلسفه و اندیشههای سقراط و افلاطون محدود نیست.
هوش مصنوعی: هر فردی که به دنبال قناعت و رضا باشد، در واقع به چنان ثروتی دست مییابد که فراتر از ثروتهای بزرگترین افراد تاریخ مانند قارون است.
هوش مصنوعی: جز به نگاه تو نمینگرم، ای چشم کوچکم، زیرا نام و منزلت تو فراتر از سیحون و جیحون است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
موج زن در دل خیال آن لب میگون گذشت
آب حیوان بین که از دریای آتش چون گذشت
تا دلی آوردم و این فتنه ها بر داشتم
از گرانباری چه ها بر خاطر گردون گذشت
با من گریان چه داری، رو که تا نزدیک من
[...]
کاروان گریه از چشمم ندانم چون گذشت
تا سر مژگان رسید، از صد محیط خون گذشت
قمریی بر لوح خاک از نقش پایش نقش بست
سرو من هر جا که با آن قامت موزون گذشت
آتش سودا نمی خوابد به افسون اجل
[...]
شد بهار از توبهکردن بایدم اکنون گذشت
میرسد گل چون توان از باده گلگون گذشت؟
من که شمع محفل قربم سراپا سوختم
حال بیرونماندگان بزم، یا رب چون گذشت؟
خواستم بر یاد بالای تو چشمی تر کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.