تا تار طرهٔ توام ای جان بچنگ نیست
دل نیست لحظه ئی که خروشان چو چنگ نیست
مانند دف همی خورم از دست غم قفا
تا تار طرهٔ توام ای جان بچنگ نیست
با غیر خوش بصلحی و با آشنا به جنک
آگه کسی بکار تو زین صلح و جنک نیست
دیوانه تا شدم ز غمت در قفای من
آن طفل کو که دامن او پر ز سنک نیست
از تیر غمزهٔ تو کند زاهد احتراز
غافل که هر دلی هدف این خدنک نیست
تنها نه از غم دهنت تنگدل منم
در شهر کو دلی که از این غصه تنک نیست
آنکس که دل به نرگس و گل داده باخبر
زان چشم نیمخواب و رخ لاله رنگ نیست
در بزم ما حکایت حسن است و عشق و بس
اینجا حدیث رستم و پور پشنگ نیست
ترسم که می نخورده رسد محتسب ز در
ساقی شتاب کن که مجال درنگ نیست
بد نام اگر شدیم بعشق بتان چه باک
ما را دگر صغیر غم نام و ننگ نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و غمناک میپردازد. شاعر با اشاره به تار موی معشوق، نبود دل شاد و خوشحالی را در زمان غم و اندوه بیان میکند. او از دردهای ناشی از عشق و جدایی میگوید و هیچ موجودی را در این غم شریک نمیبیند. شاعر به تضاد میان شادی و غم اشاره کرده و گوید که عشق مانند جنگ است که نمیتوان از آن گریخت. در نهایت، او به بیخیالی در برابر قضاوتهای دیگران اشاره میکند و میگوید که برای عشق و احساساتش اهمیتی به نام و ننگ نمیدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که تار موهای تو را در دست دارم، جانم وجود دارد و دل شاد است، اما در غیر این صورت، لحظهای که دلخوشی و هیجان من مانند صدای ساز نیست، هیچ چیز دیگری نمیتواند خوشحالم کند.
هوش مصنوعی: من مانند دفی که بیوقفه نواخته میشود، از غم بینهایت میزنم تا به تار موی تو، ای جانم، دست یابم.
هوش مصنوعی: با افراد ناآشنا به صلح و آرامش رفتار کن، اما با دوستان و آشنایان خود همانند یک جنگجو باشید. هیچکس برای شما در این راستا به کار نمیآید.
هوش مصنوعی: از آن لحظه که به خاطر غم تو دیوانه شدم، کودک بیگناهی که دامن او از سنگ خالی است دیگر در پی من نیست.
هوش مصنوعی: زاهد از نگاه زیبا و فریبنده تو خود را دور نگه میدارد، غافل از این که همه دلها هدف این تیر محبت نیستند و بعضی از آنها در برابر این عشق بیدفاعند.
هوش مصنوعی: من تنها به خاطر غم تو دلbroken نیستم، در این شهر دلی پیدا نمیشود که از این غصه دلتنگ نباشد.
هوش مصنوعی: کسی که دل به زیباییهای طبیعت مثل نرگس و گل سپرده است، از حقیقت و واقعیتهای تلخ زندگی بیخبر است. او تحت تأثیر ظواهر زیبا قرار گرفته و چشمش به خواب است، بنابراین از رنگ و بوی تلخ واقعیتها غافل مانده است.
هوش مصنوعی: در جشن و سروری که داریم، فقط داستان زیبایی و عشق وجود دارد و سخن از داستانهای حماسی رستم و پشنگ نیست.
هوش مصنوعی: میترسم که نگهبان در نیاید و ما را متوجه کند؛ بنابراین ای ساقی، زودتر به ما شراب بده، چون وقت تلفات و درنگ نیست.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق معشوقها بدنام شویم، برای ما اهمیت ندارد. دیگر برای ما کوچکتر از آن است که به نام و ننگ فکر کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست
دل را دگر ز صحبت جانان گریز نیست
یاران ملامت من عاشق رها کنید
کاین مبتلای عشق نصیحت پذریر نیست
دل عاشق است و پند نمی گیرد اندرو
[...]
چون سیدا به کوی تو دیگر اسیر نیست
چشم تو را نظر به سوی این فقیر نیست
پرهیز کردن تو ازو دلپذیر نیست
آئینه را ز صحبت طوطی گریز نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.