گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ وَ تُدْلُوا بِهٰا إِلَی اَلْحُکّٰامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوٰالِ اَلنّٰاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۸۸)

و مخورید مالهای خودتان را میان خودتان بباطل و نپندارید آن را بسوی حاکمها تا آنکه بخورید پارۀ را از مالهای مردمان ببدی و شما می‌دانید (۱۸۸)

نی خورید از روی ظلم و جور و شرّ

مالِ هم را در میان یکدگر

نی به حکّام از پی رشوت دهید

پاره ای زآن تا خورید و هم نهید

مال مردم گر کسی دانسته برد

باد حسرت خرمنش پیوسته برد

میکنی اقسام تدبیر و حیل

تا خوری مال ضعیفی از دغل

غافل از آنکه ندارد مال غیر

از برای هیچ کس یک ذرّه خیر

زآن گذشته کانتقام است و عذاب

از خدا پاداش آن روز حساب

مالهایی که حرام است و شرور

اول آن باشد که کس گیرد به زور

دیگر از لهو است و فعل شوم و عار

همچو بیع مسکر و وجه قمار

دیگر از جرم است و رشوت یا فریب

وآنچه گیرد کس به انذار و نهیب

یعنی از بهرت بپا غوغا ء کنم

پیش شاه و حاکمت رسوا کنم

یا که گویم هجوت اندر انجمن

یا زیانی آرمت وارد به فن

حال خود یا مشتبه سازد به خلق

که منم صاحب دم و پاکیزه دلق

گر به کس وقتی دعای بد کنم

ریشه اش از بیخ و از بن بر کنم

اخذ اینسان مالهای ناحق است

زآن همیشه کارشان بی رونق است

کرّ و فرّ و کذب نبود جز دو روز

باقی عمر او بود در درد و سوز