صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۶۹- مولود دختر آقامحمد آورد هما چو رو به گل گشت جهان شد صحن جهان ز حسن وی شرم جنان بنگاشت صفائی که بگو مولودش این بار آوردم آفتابی تابان ۱۳۰۸ق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار درباره ورود هما، نمادی از زیبایی و محبت، به دنیای گلها و جهان است. با ورود او، زیبایی دنیا افزایش یافته و فضا پر از صفا و نور شده است. شاعر از تولد یک موجود درخشان و نورانی صحبت میکند که توجه همگان را جلب کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی هما به سوی گل نزدیک شد، دنیا به زیبایی او جلوهای تازه یافت و فضای جهان به خاطر زیباییاش از عفت گلها شرمنده شد.
هوش مصنوعی: به یاد صفایی که به وجود آورد، میگویم که این بار فرزندی به دنیا آوردم که مانند آفتاب درخشان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریهٔ خونین مژهام شد مرجان
القصه که: از بیم عذاب هجران
در آتش رشکم دگر از دوزخیان
دیدار بدل فروخت نفروخت گران
بوسه با جان فروشد و هست ارزان
آری چو چنان ماه بود بازرگان
دیدار بدل فروشد و بوسه بجان
ای خالق ذوالجلال وحی رحمان
سازندهٔ کارهای بی سامانان
خصمان مرا مطیع من میگردان
بیرحمان را رحیم من میگردان
ای نیمشب گریخته ز رضوان
وندر شکنج زلف شده پنهان
ای سرو نارسیده بتو آفت
ای ماه نارسیده بتو نقصان
ای میوه دل من ،لابل دل
[...]
دیدیم نهان گیتی واصل جهان
از علت و عار برگذشتیم آسان
آن نور سیه زلانقط برتر دان
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.