مطرب خوش نوا دمی نای غزل سراگشا
رود کرب زدا بزن راه طرب فزاگشا
شاهد قبض و بسط من پرده بر آستان فکن
تکمه نقره ز آستین بند زر از قبا گشا
ساقی بزم می کشان، خیز و به آب زر فشان
تاب تنم فرو نشان، قفل دلم فراگشا
تافته از عبیر مو، صحن سرای و طرف کو
غالیه بیز و عطربو تاب ز طره واگشا
دور فراق دیر شد چند تغافل ای صنم
زود دری ز وصل خود بر رخم از وفا گشا
خواهی اگر چهار سو، ماه فشان و مشک بو
عقده زلف و عقد رو، هر دو ز هم جدا گشا
از سر دوش تا دمی سر به قدم سپاردت
بهر رهایی دلم زلف گره گشا گشا
زاهد پرده در نکو، بسته در سرا براو
محرم راز را سر از جام جهان نما گشا
طبع صفایی ار کند در خور خویش وصف تو
زآن دم عیسوی صفت نطق وی از دعا گشا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه معشوق میپردازد و شاعر از مطربی خوشنوا میخواهد که در لحظههای شادمانی، موسیقی را آغاز کند. او به معشوقش میگوید که پردهها را کنار بزند و زیباییهایش را به نمایش بگذارد. همچنین، از ساقی میخواهد که از شراب گرانبها بریزد تا غم و درد دلش را فرونشاند. شاعر به دوری و فراق اشاره میکند و از معشوق میخواهد که زودتر به او وصل شود. او به زیبایی و خوشبویی معشوق اشاره میکند و میگوید که اگر او بخواهد، میتواند به زندگیاش روشنی و خوشبوئی بیاورد. در نهایت، شاعر از زاهد میخواهد که راز جام جهاننما را برای او بگشاید تا او نیز بتواند به درک عمیقتری از زیبایی معشوق برسد.
هوش مصنوعی: خواننده ی خوش صدا، لحظه ای ساز غزل را بنواز. بیا تا با نغمه های دلنشین، غم را از دل دور کنیم و جاده ی شادی و سرور را بگشاییم.
هوش مصنوعی: ای معشوق، زیباییها و جذابیتهای من را در برابر درگاه خود به نمایش بگذار. دکمه نقرهای را از آستینم بکن و بند زرین قبا را باز کن.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در مجلس باده به پا خیز و طلا را به روی بدنم بریز، تا درد و رنج را از من دور کنی و قفل دلم را باز کنی.
هوش مصنوعی: موهایی که عطرشان مانند عطر مشک است، در حیاط و اطراف کوچه بلندی برافراشتهاند و عطری خوش و دلانگیز از آنها به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: عزیزم! مدت زیادی است که از هم دور افتادهایم. لطفاً کمی بیتوجهی را کنار بگذار و زودتر به من ملحق شو. از محبت و وفای خود پرده بردار و مرا به وصال برسان.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در هر جهتی که نگاه کنی، ماهی را ببینی که درخشش دارد و عطر مشک را حس کنی، باید گرههای زلف و گرههای عشق را از هم باز کنی.
هوش مصنوعی: از آغاز تا پایان زندگیام، به خاطر آزادی دل، آمادهام که زلف گرهگشایت را باز کنم.
هوش مصنوعی: زاهد، که اهل زهد و پارسایی است، در جایی که رازهای پنهان وجود دارد، در را بسته و خود را از دنیا دور کرده است. اما تو میتوانی با نگاه به جامی که حقیقت جهان را نشان میدهد، پرده از رازها برداری و به شناخت عمیقتری از واقعیتها دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر طبیعتی از پاکی و صفا داشته باشد، درخور اوست که تو را توصیف کند. در آن لحظه، مانند عیسی که به نطق در میآید، دعا و درخواست او به راحتی بیان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.