ساقی امشب ز تو ما چشم نگاهی داریم
بی ریا قصد ثوابی به گناهی داریم
منع ما گو نکند محتسب از می که شگرف
جرم بخشنده خطاپوش الهی داریم
نهراسیم اگر سنگ ببارد ز سپهر
ما که در سایه ی میخانه پناهی داریم
هر کس از شهر به گلگشت بهاران برخاست
ما نشستیم و چو دل سوی تو راهی داریم
باش کو روشنی روز خلایق خورشید
شب ما خوش که ز رخسار تو ماهی داریم
شاه را خاطر اگر شاد به سرهنگ و نظام
ما ز چشم و مژه سلطان و سپاهی داریم
خصم گو خم به کمان ستم افکن سوی ما
راست ما هم به دل تیر تو آهی داریم
خوار در ما منگر کز اثر دولت عشق
بس گداییم ولی عزت و جاهی داریم
دل ز شبرنگ سر زلف نگهدار که ما
رایت از گیسوی او روز سیاهی داریم
نیست هر چند صفایی ز جهان هیچ مرا
لیکن از دولت فقر آنچه بخواهی داریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.