دیده و دل تا به عقد گوهر و لعل تو بستم
بر رخ از جزع یمان بس رشته مرجان گسستم
جان سپاری را به پایت سرفکندم و ز رقیبان
مردم از خجلت که ماند غیر این کاری ز دستم
دور چون با من رسد ساقی مرا ساغر مپیما
من مدامم از چشم خون ریز تو می ناخورده مستم
تا به شور انگیز جامم باده شیرین چشاندی
بی ترش رویی شراب تلخ را ساغر شکستم
تا به قید طره ات بستم تعلق یکسر مو
بی گزاف از قید غم های دو گیتی باز رستم
بر وصالت جان فشانم رستگاری راهم امشب
تا نپنداری که یک روز از فراقت صبر هستم
خاست تاز آتش رخ دود خط من زین تغابن
آذر آسا بر سر کویت به خاکستر نشستم
کی به من کردی دراز از آستین دست تطاول
دیدی ار کوته تری افلاک از دیوار دستم
شکوه از دوران مینایی سپهرم نیست در خور
چون صفایی خون دل قسمت شد از دور الستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا توبه شکستم، جرعهای می ده به دستم
من ز می ننگی ندارم، میپرستم میپرستم
سوختم از خوی خامان، بر شدم زین ناتمامان
ننگم است از ننگ نامان، توبه پیش بت شکستم
رفتم و توبه شکستم، وز همه عیبی برستم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.