ساقیا توبه شکستم، جرعهای می ده به دستم
من ز می ننگی ندارم، میپرستم میپرستم
سوختم از خوی خامان، بر شدم زین ناتمامان
ننگم است از ننگ نامان، توبه پیش بت شکستم
رفتم و توبه شکستم، وز همه عیبی برستم
با حریفان خوش نشستم، با رفیقان عهد بستم
من نه مرد ننگ و نامم، فارغ از انکار عامم
می فروشان را غلامم، چون کنم، چون میپرستم
دین و دل بر باد دادم، رخت جان بر در نهادم
از جهان بیرون فتادم، از خودی خود برستم
خرقه از تن برکشیدم، جام صافی در کشیدم
عقل را بر سر کشیدم، در صف رندان نشستم
خرقه را زنار کردم، خانه را خمار کردم
گوشهٔ در باز کردم، زان میان مردانه جستم
ساقیا باده فزون کن، تا منت گویم که چون کن
خیزم از مسجد برون کن، کز می دوشینه مستم
گر چو عطارم که آبم میبرد از دیده خوابم
بس که از باده خرابم، نیستم واقف که هستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق and درونی شاعر است که به توبه و شکستن آن اشاره دارد. ساقی به او جرعه ای میدهد و او بدون نگرانی از ننگ، به پرستش میپردازد. شاعر از رنجهای ناشی از زندگی با خوی خامان و ناتمامان رنج میکشد و به خاطر ننگ، توبهاش را شکسته و از هر عیب آزاد شده است. او در جمع دوستانش به خوشگذرانی میپردازد و از قید نام و ننگ رها شده است. شاعر به دور از دین و دنیا، به رندان پیوسته و به میپرستی روی آورده است. در نهایت، او میخواهد خود را از قید و بندها آزاد کند و در حال مستی و شگفتی، از حالت خود بیخبر است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، من دیگر از روی توبه گذشتهام، یک جرعه می به دستم بده. من هیچ ترسی از می ندارم و در حقیقت به آن عشق میورزم.
هوش مصنوعی: از خوی ناپسند مردم خام و نادان رنجیدهام و بخاطر این ناتمامیها بر خود میبالم. از ننگ و عیب مشهوران شرمندهام و برای همین، پیش بت شکستم و توبه کردم.
هوش مصنوعی: من از توبه خود دست کشیدم و از تمام عیبها رها شدم. با دوستانم به خوشی نشستم و با رفقایم دوباره پیمان بستم.
هوش مصنوعی: من نه شخصی هستم که به نام و ننگ اهمیت دهم، از مخالفت جامعه بیاعتنا هستم. من، که خریدار دلها هستم، باید بگویم که چطور میتوانم عاشق کسی شوم؟
هوش مصنوعی: من دین و احساسات قلبیام را از دست دادم و جانم را در آستانه در گذاشتهام. از این دنیا خارج شدم و از خودم رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: لباس زهد و ریاضت را از تن خود درآوردم و جامی پر از شراب نوشیدم. عقل را فراموش کرده و در جمع عاشقان و خوشگذران نشستم.
هوش مصنوعی: پوشش خود را تغییر دادم و فضای خانهام را شاداب و پرنشاط کردم. در گوشه در را باز گذاشتم و از آنجا با روحیهای قوی و محکم بیرون رفتم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب بیشتری بریز تا بتوانم حکایت کنم که چرا از مسجد بیرون میروم، زیرا من از می شراب آنچنان مست شدهام.
هوش مصنوعی: اگر مانند عطار هستم و اشکهایم را از چشمانم میریزم، به خاطر اینکه به شدت تحت تأثیر باده قرار گرفتهام و خوابیدهام، دیگر از حال خودم خبر ندارم و نمیدانم که در چه وضعیتی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دیده و دل تا به عقد گوهر و لعل تو بستم
بر رخ از جزع یمان بس رشته مرجان گسستم
جان سپاری را به پایت سرفکندم و ز رقیبان
مردم از خجلت که ماند غیر این کاری ز دستم
دور چون با من رسد ساقی مرا ساغر مپیما
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.