شرع در خون رود ار قامت دلجوی تو بیند
عقل مجنون فتد ار حلقه گیسوی تو بیند
چشم ها دوخته گردون به زمین هر شب از انجم
تا نهان از همه مردم نظری سوی تو بیند
شمس لایق بود ار سر به کف پای تو ساید
سرو مایل شود ار ره به سر کوی تو بیند
هرکه مهر فلک و چهر تو سنجد به تقابل
اختران را همه چون سنگ ترازوی تو بیند
تا قیامت به خود افسون دمد از خوف حوادث
چشم هاروت اگر فتنه ی جادوی تو بیند
آن چنان کش نتوان بردن از آن جا به سلاسل
شیر گردد سگ کوی تو گر آهوی تو بیند
هوش از مغز پرد گر نفس زلف تو بوید
چشم ازکار رود گر نظری روی تو بیند
باقی عمر نبینی دگرش روی به قبله
پیر سجاده نشین گر خم ابروی تو بیند
نکند شکوه ز بیداد تو با آنکه صفایی
در خود این آتش سوزان اثر خوی تو بیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم معنی نگر عارف اگر روی تو بیند
صنع ایزد همه در صورت نیکوی تو بیند
سلسبیلش چو حمیم آید و فردوس چو نیران
خازن جنت اگر کوثر و مینوی تو بیند
عقد پرویز به دامان گسلد دیده ی گردون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.