امان نداد جدایی مرا زمانی چند
که التماس کنم از اجل امانی چند
دلا به سینه ی جانان گذر مکن زنهار
که بسته نرخ نگاهی به نقد جانی چند
عمارت دل ویران مجوی از آن که به هیچ
به باب فتنه دهد خاک خاندانی چند
جز اوکه پرده رخسار کرده کاکل و زلف
هر آفتاب که گسترده سایبانی چند
اثر نکرد در اوآه ما نخورد چرا
بر این نشان همه یک تیر از کمانی چند
زعضوعضو تویا رب چها رود برما
که راندی از مژه بر سینه ام سنانی چند
قدت که غیرت طوبی رخت که رشک ریاض
چو گلبنی است ولی شرم گلستانی چند
زنیم بوسه ی چندت مگر به پای رکاب
عنایتی است نگهداری از عنانی چند
گرفت در همه زلفت دل صفای جای
که دیده غیر تو یک مرغ و آشیانی چند
به تار طره ی ترکان تعلقی است
ترا چو مرد رسن باز و ریسمانی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فغان که نیست مرا در دهان زبانی چند
که از معانی حسنت کنم بیانی چند
کجا مجال که تا صبح حشر هر نفسی
کنم ز شام فراق تو داستانی چند
غم تو سوخت ریاضم به می چه خواهد ماند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.