گنجور

 
صفای اصفهانی

گویند روی یار بکس آشکار نیست

در چشم من که هیچ بجز روی یار نیست

گویند در بهار دمد گل ولی مرا

گلهاست در نظر که یکی در بهار نیست

خارست و گل بهر چمن و سینه مراست

گلهای دسته دسته که در دست خار نیست

ویرانه پیکری که نباشد خراب درد

بیچاره سینه ئی که بعشقش دچار نیست

حشمت نگر که خیمه زنگاری فلک

جز بر ستون فقر و فنا استوار نیست

گر دل نبود دایره کن فکان نبود

بر غیر نقطه دائره ئی را مدار نیست

صبحست و نو بهار و بجام نگار می

بیدار شو که نوبت خواب و خمار نیست

ابرست در ترشح و بادست مشک بیز

دیوانه است هر که ز می هوشیار نیست

بی بوس و بی کنار بود یار یار من

در سینه است حاجب بوس و کنار نیست

در سینه است و در سر و در دیده است و دل

جائی که نیست نیست گه انتظار نیست

از شش جهه گرفته سر راه سیر ما

ما را ز دست عشق تو پای فرار نیست

از رفرف عروج مقامات سیر دل

مغزی پیاده است که بر می سوار نیست

بر عرش وحدتست بتحقیق اهل سیر

سر صفا که بسته این هفت و چار نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

ای آنکه چون تو زیر فلک شهریار نیست

آمد بهار خرم و کس شاد خوار نیست

اندر بهی شدنت بیابد بها بهار

تا تو بهی نیابی کس را بهار نیست

تا تو بهار یافتی از درد خستگی

[...]

مسعود سعد سلمان

کس را بر اختیار خدای اختیار نیست

بر دهر و خلق جز او کامگار نیست

قسمت چنان که باید کردست در ازل

و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست

بر یک درخت هست دو شاخ بزرگ و این

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

سروی به‌راستی چو تو در جویبار نیست

نقشی به نیکویی چو تو در قندهار نیست

جفت مهی اگرچه به خوبیت جفت نیست

یار شهی اگر چه به خوبیت یار نیست

زلف تو مشک بارد و بر مه زره شود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست

از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست

جز چشم زخم امت و تعویذ بخل نیست

جز رد چرخ و آب کش روزگار نیست

آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق

[...]

قوامی رازی

ساکن شو و تو طاعت ایزد کن اختیار

کز مرد بختیار جزین اختیار نیست

پرهیزگار باش و چه سودست پند من

که امروز روز مردم پرهیزگار نیست

مرد خدای شو که خدای است دستگیر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قوامی رازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه