آن ترک نیم مست که جان شد خراب او
صد بار سوختیم ز ناز و عتاب او
بر طرف بام اگر مه شبگرد بیندش
شرمنده گردد از رخ چون آفتاب او
من کیستم که بوسه زنم پای دوست کاش
یابم همین مجال که بوسم رکاب او
در روی او شهود جمال ازان توان
گر در میان حجاب نگردد نقاب او
چون درفشان شود لب او چون صدف شوم
سر تا به پای گوش ز ذوق خطاب او
بودن به کوی او نتوانم شب فراق
ترسم فغان من برد از دیده خواب او
گاه سوال بوسه به جامی نگفت هیچ
یعنی که نیست غیر خموشی جواب او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوقهاش را بیان میکند. شاعر توصیف میکند که چگونه عاشقانه به معشوق نگاه میکند و از زیبایی او شرمنده میشود. او در حسرت بوسیدن پای دوستش است و از دوری و فراق نگران است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که حتی در مواقعی که از معشوق سوال میکند، پاسخ تنها سکوت و خموشی است، نشاندهنده عمق احساسات او و وضعیت ناراحتکنندهاش در نبود معشوق.
هوش مصنوعی: آن جوان زیبای نیمه مست که جان ما را به درد آورد، ما بارها به خاطر ناز و عیبجوییهای او در آتش عشق سوختیم.
هوش مصنوعی: اگر ماه شب را از بالای بام ببینید، به خاطر زیبایی چهرهاش مانند خورشید، شرم میکند.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که بتوانم پای دوست را بوسه بزنم؟ ای کاش فرصتی پیدا کنم که فقط بتوانم رکاب او را ببوسم.
هوش مصنوعی: اگر جمال او را به وضوح ببینی، قادر خواهی بود در هر حالتی او را درک کنی، حتی اگر حجاب یا پردهای وجود داشته باشد که بر روی او قرار گرفته باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که لبان او مانند درخشش و روشنایی نمایان میشود، من مانند یک صدف میشوم و از سر تا پا تحت تأثیر زیبایی صدایش قرار میگیرم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم شب هنگام دوری او در کوچهاش باشم، زیرا از فراق او میترسم و نالهام شاید خواب او را از چشمانم برباید.
هوش مصنوعی: گاه پرسیدن درباره بوسهای، به معنای سکوت و خاموشی است، که نشان میدهد هیچ جوابی جز سکوت وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماند بچنگ دشمن پرتاب تاب او
باشد گشاده بر همه ارباب باب او
بر من بتافت یار و بتابم ز تاب او
طاقت نماند پیش مرا با عتاب او
این روی پر ز دره و در خوشاب گشت
از آرزوی دره و در خوشاب او
از رشگ آن نقاب که بر روی او رسد
[...]
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
[...]
آمد بهار و لشکر گل در رکاب او
صحرانشین بود سپه بیحساب او
هر نوبهار طفل دبستان گلشنست
هر غنچه ایکه وا شده باشد کتاب او
بلبل بروی گل غزلی را که سر کند
[...]
هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او
زلفش چو مار گشت و درآمد به خواب او
یک بوسه ای که دل طلبد ز آن دهان تنگ
صد بحث می کند لب حاضر جواب او
برکند صبر لنگر سنگین خویش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.