ندیده کسی آنچه من دیدهام
سرم گشت از بس که گردیدهام
اگر تار عمرم کند دور نیست
بر این رشته بسیار پیچیدهام
دمی بیمحبت کجا بودهام
که تا بودهام عشق ورزیدهام
وفا و محبت در این کهنه دیر
ندیدم ز کس بلکه نشنیدهام
ز من خوش نشد دل کسی را ولی
نرنجاندهام هم نرنجیدهام
ز مردم کسی را که خودبین نباشد
ندیدم به جز مردم دیدهام
سعیدا ز اوضاع آزادگان
همین ناپسندی پسندیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سواران ترکان بسی دیدهام
عنان پیچ زینگونه نشنیدهام
برهمن ز کس گفت نشنیده ام
من اش همچنان استخوان دیده ام
ز نیروی یزدان نپیچیده ام
چنین رزم من بی شمر دیده ام
ز خصمت همانا که نشنیدهام
نه آخر به چشم خودم دیدهام؟
چو نام تو در نامهای دیدهام
به نامت که بر دیده مالیدهام
به یاد زمینبوس درگاه تو
سراپای آن نامه بوسیدهام
ز نام تو آن نامه نامدار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.