ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه قال
که آب بی توحرام است باده با تو حلال
کنایه ای به جهان پیر کاملی می گفت
که لایق است بجز عاشقی ز اهل کمال؟
خیال زاهد و ما بر نقیض یکدگر است
که او به ذکر جلال است و ما به فکر جمال
کسی که تشنه لب بیخودی است می داند
که لای باده نکوتر بود ز آب زلال
جمال پاک تو پرورده است قد تو را
در آفتاب نهال تو یافته است کمال
نه از برای تو آیینه رونما گشته
که بهر سینهٔ بی کینه گشته است مثال
ز دست عشق سعیدا مباد شکوه کنی
که گر چو نال شوی از جفای یار منال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تعارضات میان عشق و زهد اشاره میکند. او به زیبایی و شوق عشق میپردازد و بیان میکند که برای عاشق، آب بدون محبوب حرام و شراب همراه او حلال است. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که زاهدان درگیر ذکر خدا هستند، در حالی که عاشقان در جستجوی جمال محبوب خودند. او تأکید میکند که عشق و زیبایی برتر از هر چیز دیگری است و اشاره میکند که گله و شکایت از معشوق جالب نیست. در نهایت، شاعر عشق را منبع کمال و زیبایی میداند و میگوید که هیچ چیزی نمیتواند به اندازه عشق ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: شنیدهام که گفتند حالا در این دنیا، اینکه به چه چیزی میگویی مهم نیست. در واقع، بدون تو آب و زندگی حرام است، اما با تو نوشیدنی و شادی حلال میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره میشود که به دلیل کمال و پختگیاش، تنها چیزی که شایستهاش است عشق و محبت است. به عبارتی دیگر، بیانگر این است که در میانهی مردم کامل و فرهیخته، عشق و دلبستگی جایگاه خاصی دارد و تنها چیزی که میتواند آنها را در مسیر کمال یاری کند، عشق است.
هوش مصنوعی: افکار زاهد و ما کاملاً متضاد است؛ او در حال یادآوری عظمت خداست و ما در اندیشه زیبایی او.
هوش مصنوعی: کسی که به شدت تشنه است، به خوبی میداند که شراب خوشطعم از آب زلال بهتر و دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: زیبایی خالص تو باعث شده که قامت تو درخشان و زیبا باشد، انگار که در آفتاب، درختی از تو رشد کرده و به کمال رسیده است.
هوش مصنوعی: آیینه به خاطر تو ساخته نشده، بلکه برای نشان دادن حقایق به دلهای پاک و بدون کینه به کار میرود.
هوش مصنوعی: هرگز از عشق بینصیب شکایت نکن؛ زیرا اگر مانند نالهای از ظلم یار به خود شکایت کنی، از درد و رنج بیشتر رنج خواهی برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.