چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر
چو آفتاب در این خانه رنگ مینا گیر
ز زهد خشک دماغت گرفته می بینم
ز راه میکده گردی عبیرآسا گیر
صفای وقت به امید خم نخواهی یافت
نشین و همچو گهر داد دل ز دریا گیر
قبای اطلس و دیبا نمی شود حایل
همین تو پردهٔ غفلت ز چشم خود واگیر
اگر که مرد شجاعی و همتی داری
چه می دهی جگر خویش دل ز دنیا گیر
وفا چو می نتوانی جفا بکش باری
که دست اگر نتوانی گرفت خود پا گیر
چو برکشند ز هر جانبی رقیبان سر
تو از میانه بیا جانب سعیدا گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.