گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد

دل پر ز داغ ایشان همه لاله زار باشد

بفکن به عین دریا خود را و امن بنشین

که بلای موج طوفان همه در کنار باشد

دل غافل آن زمان سرد شود ز دار فانی

سر خویش را ببیند که به پای دار باشد

خبری ز کوی جانان دهد آن کسی که دایم

قطرات اشک خونین به رخش قطار باشد

ز جمال گل کسی فیض برد چو چشم نرگس

که تمام دیده گردد همه انتظار باشد

سخن رقیب بدگو نه پسند خاطر اوست

که به حرف بادآورده چه اعتبار باشد

ز حساب روز محشر نبود غمی سعیدا

که ندیده هیچ کس هیچ که در شمار باشد