هر که را راه سخن وا شده موسی گردد
هر که پاس دم خود داشت مسیحا گردد
هر که او پاک درون تر گرهش مشکل تر
که گهر وانشود بحر اگر واگردد
اطلس کار جهان را نه چنان بافته اند
که سررشته به تدبیر تو پیدا گردد
گر دلت یک سر مویی خبر از حق یابد
هر سر موی، تو را دیدهٔ بینا گردد
سخن عشق مگویید به هر بی دردی
راز ما را مگذارید که افشا گردد
هر که دل بست نه آیین محبت داند
هر سعیدی که نتواند که سعیدا گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد
عافیت گمشده ای نیست که پیدا گردد
سنگ اطفال به دیوانگی ما افزود
خنده کبک ز کهسار دو بالا گردد
از فضا کم نشود وحشت خونین جگران
[...]
هرچه آنجاست چو آنجا رویاینجاگردد
چه خیال است که امروز تو فردا گردد
در مقامی که بود ترک و طلب امکانی
رو به دنیاست همان گرچه ز دنیا گردد
جمع شو ، مرکز نه دایرهٔ چرخ برآ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.