کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده نیست
هرچه خواهد میکند عارف کسی را بنده نیست
درد بیدردی عجب دردی است ضعف طرفهای است
صاحب این درد گویا در حساب زنده نیست
طفل چون آید به عالم گریهاش دانی چراست
وسعت این دور میبیند که جای خنده نیست
از پی هر صید لاغر عمر خود ضایع مکن
ز این کمان چون تیر بیرون جست باز آینده نیست
بس که مردم را خیال ماسوا دل برده است
هیچ کس از فعل زشت خویشتن شرمنده نیست
آسمان غربال پر آبی است اما قطرهای
تا نخواهد صاحب غربال، زان ریزنده نیست
سر فروکش در مرقع، سیر را پوشیده کن
چیست در عالم، سعیدا کان درون جنده نیست؟