گنجور

 
 
 
صائب تبریزی

ندارد سرو این گلزار تاب شیون ای قمری

بنه از سرمه طوق خامشی بر گردن ای قمری

ترا سرحلقه عشاق اگر خوانند جا دارد

که دایم بر فراز سرو داری مسکن ای قمری

تعجب دارم از طوق گلوی نغمه پردازت

[...]

واعظ قزوینی

چنان در بند غم باید بخود بالیدن ای قمری

که چون نی هر دمت طوقی فتد در گردن ای قمری

زبان بسته‌ای داریم و، درد ناله مشتاقی

دمی از جانب ما میتوان نالیدن ای قمری

مرا طوقیست در گردن، ز سرو نازک اندامی

[...]

جویای تبریزی

ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ای قمری

فتاد آخر ترا هم حلقه‌ای بر گردن ای قمری

مگر سرو مرا دیدی که از جوش تپیدن‌ها

زبال و پر ترا صد پاره شد پیراهن ای قمری

سراپا مد آهی می‌شود هر سرو این گلشن

[...]

مشتاق اصفهانی

نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ای قمری

که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ای قمری

کشد سرو از کفت چون سرو من گردامن ای قمری

ننالی چون به این زاری که می‌نالم من ای قمری

من و تو از دو سرو آتش به جان گردیده‌ایم اما

[...]

حزین لاهیجی

بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای قمری

خروشی ساز کن، با بلبل دستان زن ای قمری

به طوق بندگی، مخصوصی، از خیل گرفتاران

چه منّتهاست از جانان، تو را برگردن ای قمری

تو در آغوش سرو خویش و من، خالیست آغوشم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه