گنجور

 
مشتاق اصفهانی

نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ای قمری

که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ای قمری

کشد سرو از کفت چون سرو من گردامن ای قمری

ننالی چون به این زاری که می‌نالم من ای قمری

من و تو از دو سرو آتش به جان گردیده‌ایم اما

ترا مأواست در گلشن مرا در گلخن ای قمری

ترا برده است سروی دل مرا سرو قباپوشی

بیا نالیم ما گاهی تو و گاهی من ای قمری

نه گل رسم وفا دارد نه سرو آیین دلجویی

چه نفع از ناله‌ای بلبل چه سود از شیون ای قمری

نباشد در لباس اظهار سوز دل هم از غیرت

برآر این جامه خاکستری را از تن ای قمری

به ما از ناله ما سرو ما کی سر فرود آرد

به روز ما و تو یارب نیفتد دشمن ای قمری

به جان مشتاق را زد تا کدامین سرو قد آتش

که باز از سوز دل شد با تو گرم شیون ای قمری

 
 
 
صائب تبریزی

به امید رهایی با تو حال خویش می‌گفتم

تو هم یک حلقه افزودی به زنجیر من ای قمری

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

چنان در بند غم باید بخود بالیدن ای قمری

که چون نی هر دمت طوقی فتد در گردن ای قمری

زبان بسته‌ای داریم و، درد ناله مشتاقی

دمی از جانب ما میتوان نالیدن ای قمری

مرا طوقیست در گردن، ز سرو نازک اندامی

[...]

جویای تبریزی

ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ای قمری

فتاد آخر ترا هم حلقه‌ای بر گردن ای قمری

مگر سرو مرا دیدی که از جوش تپیدن‌ها

زبال و پر ترا صد پاره شد پیراهن ای قمری

سراپا مد آهی می‌شود هر سرو این گلشن

[...]

حزین لاهیجی

بساط سرو گل، افسرده شد در گلشن ای قمری

خروشی ساز کن، با بلبل دستان زن ای قمری

به طوق بندگی، مخصوصی، از خیل گرفتاران

چه منّتهاست از جانان، تو را برگردن ای قمری

تو در آغوش سرو خویش و من، خالیست آغوشم

[...]

بلند اقبال

مگر گشتی اسیر سروقدی چون من ای قمری

که بندی چون دل خودبینمت بر گردن ای قمری

به چوب از باغ سروت را نماید باغبان بیرون

خرامان سوی باغ آید اگر سرو من ای قمری

مگو درروزگار ار هست همچون سرو من کوکو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه