گنجور

 
صائب تبریزی

در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش

خط غبار گردید دیوار گلستانش

کوتاه بود دستم تا داشت اختیاری

قالب چو کرد خالی شد بهله میانش

آن شوخ پاکدامن تا لب ز باده تر ساخت

بوی امیدواری می آید از دهانش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode