خیال طره او در دل خراب گذشت
چه موج بود که مستانه بر حباب گذشت
کجایی ای نفس عقده سوز باد سحر
که عمر غنچه ما در ته نقاب گذشت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
خیال طره او در دل خراب گذشت
چه موج بود که مستانه بر حباب گذشت
کجایی ای نفس عقده سوز باد سحر
که عمر غنچه ما در ته نقاب گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خیالی صحبت میکند که به دلش آمده و او را به یاد لحظاتی از عشق و زیبایی میاندازد. او از حبابی که همچون موجی مستانه بر روی آب میگذرد، یاد میکند و احساسات خود را با آن مقایسه میکند. همچنین، شاعر به یک نفس سوزان اشاره میکند که در صبح بیدارکننده است و نشاندهنده گذر زمان و زودگذری عمرش است. در کل، شعر به زیباییهای گذرا و حسرتهای ناشی از گذر عمر پرداخته است.
هوش مصنوعی: تصور زیبایی موهای او در دل ویران من گذشت، مانند موجی که با شور و حال بر روی حباب میگذرد.
هوش مصنوعی: ای نفس، کجایی که صبحگاهان به شوق برآیی و دل را بسوزانی؟ عمر جوانی ما در سایه پنهان و سکوت گذشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت
چه گویمت که چه بر دل ز اضطراب گذشت
نبرد غنچه بختم سوی شکفتن راه
گل امیدم ازین باغ در نقاب گذشت
کجاست عشق که در دیدهام نمک پاشد
[...]
نه جز توام دگری در دل خراب گذشت
نه بر زبان سخن کس به هیچ باب گذشت
چگونه پرتو گزینم به دل که پروانه
برای خاطر شمعی ز آفتاب گذشت
هنوز رشک به من میبرد فلک هرچند
[...]
به توبه هر که ز یک قطره ی شراب گذشت
تواند از سر عالم چو آفتاب گذشت
ز فیض باده پرستی، غم جهان بر ما
سبک رکاب تر از موج روی آب گذشت
چه دیدی از چمن روزگار چون بادام؟
[...]
چنینکه عمر تأملگر شتابگذشت
هوای آبلهای از سر حباب گذشت
به چشمبند جهان این چه سحرپردازیست
که بیحجابی آن جلوه از نقابگذشت
به هر طرف نگرم دود دل پرافشان است
[...]
بگو سکینهام ای نوجوان ز آب گذشت
دگر ز خواهش آب از دل کباب گذشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.