گنجور

 
 
 
صائب تبریزی

زین نقطه بود گردش پرگار فلکها

هر چند که ما را ز سویدا خبری نیست

این خواب پریشان گل پوشیدن چشم است

بیدار دلان را ز تمنا خبری نیست

در عالم باطن نرسد زاهد بی مغز

[...]

سلطان باهو

می‌نالم از عشق تو، جان را خبری نیست

بیمارم غمخوارم کس را خبری نیست

تا پای نهادیم درین راه تو جانان

حیران شده ام مرده دلان را خبری نیست

از حال من آگاه کجا میشود آن یار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه