گنجور

 
 
 
فضولی

نهفتن در دل و جان درد و داغ آن پریوش را

توانم گر توان پوشید با خاشاک آتش را

ز سینه آه حسرت می کشم چون تیر از ترکش

که کی سازد تهی بر سینه ام آن ترک ترکش را

منقش گشت رخسارم بخون چون لاله زار آن به

[...]

صائب تبریزی

ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را

کند بر دود صبر آن کس که می افروزد آتش را

فلک با مردم ممتاز خصمی بیشتر دارد

کمان اول کند آواره تیر روی ترکش را

به فریاد سپند ما درین محفل که پردازد؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

درین کشور چه میپرسی غرور حسن سرکش را

که با شمشیر چوبین می کشند اطفال آتش را

ز گلشن می رسم چون خسته ای کز جنگ برگردد

که گلبن بر دلم از تیر خالی کرده ترکش را

درین گلشن من آن نخل کهن پرورده ی خشکم

[...]

واعظ قزوینی

به نرمی می‌توان تسخیر کردن خصم سرکش را

به آب آهن برون می‌آورد از سنگ آتش را

تلاش همدمی با تیره‌روزان میمنت دارد

که طول عمر بخشد الفت خاکستر آتش را

ازین غیرت که با روی تو دارد نسبتی مشکل

[...]

سیدای نسفی

ز رخ گر آن پری رو دور گرداند نقابش را

کند سنگ فلاخن چرخ ماه و آفتابش را

سر خود آرد و در حلقه فتراکش آویزد

اگر آهو ببیند شوخی چشم رکابش را

درون کلبه تاریک خود چشمی که من دارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه