گنجور

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
نسیمی

بیا ای گنج بی پایان، چو خود ما را توانگر کن

مس بی قیمت ما را به اکسیر نظر زر کن

تو بحر گوهر و کانی، تو عین آب حیوانی

وجود خاکی ما را حیاتی بخش و گوهر کن

لب لعل تو چون دارد به جانبخشی ید بیضا

[...]

بابافغانی

مسیحا گو بماتم چشمه ی خورشید را تر کن

خضر گو آب حیوان را بریز و خاک بر سر کن

صائب تبریزی

برآورد از نهادت گرد عصیان، گریه ای سر کن

اگر دل را نسازی آب، باری دیده ای تر کن

ز غفلت چند خواهی روز را شب کرد ای غافل؟

شبی را هم ز آه آتشین روز منور کن

نسازی گر دهانی را چو نخل بارور شیرین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه