عرض نادادن کمال خود، کمال دیگرست
چهره پوشیدن حالان را جمال دیگرست
می کند هر چند چشم شور طوفان در گزند
خودپسندی مرد را عین الکمال دیگرست
کیست عقل کل که در چرخ آورد افلاک را؟
جنبش این سایه از رعنا نهال دیگرست
گرچه حسن آن پریرو بی مثال افتاده است
رزق هر آیینه ای از وی مثال دیگرست
زان به ظاهر بسته ام از شکر لب، کز سایلان
شکر بی اندازه تمهید سؤال دیگرست
آدمی هر چند باشد در هنر کامل عیار
خویش را کامل ندانستن کمال دیگرست
ظلمت شبهای هجران رنگ بست افتاده است
ورنه هر داغ آفتاب بی زوال دیگرست
لقمه خوان کرم هر چند چرب افتاده است
بر جگر دندان فشردن ها نوال دیگرست
بی دماغی را که سر می پیچد از آزادگی
سایه بال هما صائب و بال دیگرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خسروی ، کزوی معالی را کمان دیگرست
مسند خوارزمشاهی را جمال دیگرست
گر چه بود از شاه ماضی حال ما آراسته
خود در ایام شه باقیش حال دیگرست
گر ز صدرا او شود صادر بروزی صد مثال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.