گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب

نادان کند حواله ز غفلت به آفتاب

از روی آتشین تو دل آب می شود

از روی آفتاب شود چشم اگر پر آب

نتوان به هیچ وجه عنانش نگاه داشت

حسنی که شد ز حلقه خط پای در رکاب

از نازکی به موی میانش نمی رسد

هر چند زلف بیش کند مشق پیچ و تاب

در ابر از آفتاب توان فیض بیش برد

ما می بریم لذت دیدار از نقاب

از موجه سراب شود بیش تشنگی

پروانه را خنک نشود دل ز ماهتاب

اشک ندامت است سیه کار را فزون

در تیرگی زیاده بود ریزش سحاب

موی سفید ریشه طول امل بود

در شوره زار بیش بود موجه سراب

آرام نیست آبله پایان شوق را

مانع نگردد از حرکت آب را حباب

همت عطای خویش نگیرد ز سایلان

یاقوت و لعل رنگ نبازد ز آفتاب

در رد سایلند بزرگان زبان دراز

باشد دلیر کوه گرانسنگ در جواب

گر نیست نشأه سخن افزون ز می، چرا

مستی شود زیاده ز گفتار در شراب؟

در روی آفتاب توان بی حجاب دید

نتوان دلیر روی ترا دید از حجاب

بی مهری سپهر سیه دل به نیکوان

روشن شد از گرفتگی ماه و آفتاب

کامل عیار نیست به میزان دوستی

هر کس که هم خمار نگردد به هم شراب

مویش به روزگار جوانی شود سفید

چون نافه خون خویش کند هر که مشک ناب

این روی شرمناک که من دیده ام ز یار

صائب ز خط عجب که برون آید از حجاب

 
 
 
غزل شمارهٔ ۹۱۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟

تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟

عنصری

گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب

گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب

گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف

گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب

گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،

بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:

بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز

دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب

چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟

[...]

مسعود سعد سلمان

چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب

رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب

چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه

بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب

از گریه چون غرابم آواز در گلو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب

ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

با همت تو وهم نداند برید راه

با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه