از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب
نادان کند حواله ز غفلت به آفتاب
از روی آتشین تو دل آب می شود
از روی آفتاب شود چشم اگر پر آب
نتوان به هیچ وجه عنانش نگاه داشت
حسنی که شد ز حلقه خط پای در رکاب
از نازکی به موی میانش نمی رسد
هر چند زلف بیش کند مشق پیچ و تاب
در ابر از آفتاب توان فیض بیش برد
ما می بریم لذت دیدار از نقاب
از موجه سراب شود بیش تشنگی
پروانه را خنک نشود دل ز ماهتاب
اشک ندامت است سیه کار را فزون
در تیرگی زیاده بود ریزش سحاب
موی سفید ریشه طول امل بود
در شوره زار بیش بود موجه سراب
آرام نیست آبله پایان شوق را
مانع نگردد از حرکت آب را حباب
همت عطای خویش نگیرد ز سایلان
یاقوت و لعل رنگ نبازد ز آفتاب
در رد سایلند بزرگان زبان دراز
باشد دلیر کوه گرانسنگ در جواب
گر نیست نشأه سخن افزون ز می، چرا
مستی شود زیاده ز گفتار در شراب؟
در روی آفتاب توان بی حجاب دید
نتوان دلیر روی ترا دید از حجاب
بی مهری سپهر سیه دل به نیکوان
روشن شد از گرفتگی ماه و آفتاب
کامل عیار نیست به میزان دوستی
هر کس که هم خمار نگردد به هم شراب
مویش به روزگار جوانی شود سفید
چون نافه خون خویش کند هر که مشک ناب
این روی شرمناک که من دیده ام ز یار
صائب ز خط عجب که برون آید از حجاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و تلخیهای عشق و احساسات انسانی اشاره میکند. او از اشک و غم دل بلبل سخن میگوید و به نادانی آدمی که از غفلت خود بهره میبرد، انتقاد میکند. تصاویر مربوط به عشق، زیبایی و تنهایی در متن vividly توصیف شدهاند. شاعر به چالشهای عشق اشاره کرده و میگوید که در عشق، انتظار و حسرت همواره وجود دارد. او همچنین به ناپایداری و زودگذری جوانی و زیبایی اشاره کرده و میگوید که این احساسات میتوانند آدمی را به سوی افسوس و ندامت سوق دهند. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که دوست داشتن و دوستی واقعی به سادگی به دست نمیآید و نیاز به تلاش و صداقت دارد.
هوش مصنوعی: رگ تلخی گلاب به خاطر اشکهای بلبل است و انسانی نادان غفلت کرده و راه را به سمت آفتاب میفرستد.
هوش مصنوعی: از زیباییهای سوزان تو، دل مثل آب گرم میشود و اگر چشمانم پر از اشک شود، مانند آفتابی که بر دل میتابد، این اشکها هم به خاطر زیبایی توست.
هوش مصنوعی: نمیتوان به هیچ طریقی کنترل کرد آن زیبایی که با یک خطا به افساری در دست و پا افتاده است.
هوش مصنوعی: به خاطر نازکی موی وسط سرش، کسی نمیتواند به آن دست پیدا کند، حتی اگر زلفش را به زیبایی و پیچ و تاب بیاراید.
هوش مصنوعی: در سایه ابرها، از تابش آفتاب میتوان بهرههای بیشتری برد، ما نیز از دیدار لذت میبریم، هر چند که دیدارمان به واسطه یک پوشش یا حجاب باشد.
هوش مصنوعی: برخی از موجودات، به خصوص پروانهها، بهدلیل زیبایی و جذابیت نور ماه و سراب، در پی ارضای تشنگی خود به سراب میروند. اما در واقع این سراب نمیتواند آنها را سیراب کند و دل آنها را از زیبایی آن نور سرد بکند. در حقیقت، این جست و جو برای سیراب شدن، نتیجهای جز افزایش تشنگی و ناامیدی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اشکهای پشیمانی فرد گناهکار به اندازه بارش باران در روزهای تاریک است و احساس ندامت او در این لحظات بسیار بیشتر میباشد.
هوش مصنوعی: موهای سفید نشانه طولانی شدن عمر و آرزوهای دست نیافتنی است، مانند آب دریاست که در زمینهای نمکزار ظاهر میشود و واقعی نیست.
هوش مصنوعی: آبله نمیتواند مانع شوق و اشتیاق شود و حتی با وجود این مانع، حرکت و جنبش آب همچنان ادامه دارد. حبابها نشاندهندهی این حرکت و سرزندگی هستند.
هوش مصنوعی: کوشش و ارادهی انسان نمیتواند از دیگران هدیه بگیرد و مانند یاقوت و لعل تحت تأثیر نور آفتاب محو و کمرنگ نمیشود.
هوش مصنوعی: در برابر سکوت، بزرگان به بیان افکار و نظرات خود میپردازند، همانطور که دلیران در مقابل چالشها و موانع، با قدرت و استقامت پاسخ میدهند.
هوش مصنوعی: اگر خاصیت و اثر گفتار از شراب بیشتر نیست، پس چرا انسان وقتی درباره شراب صحبت میکند، بیشتر مست و شیدا میشود؟
هوش مصنوعی: در نور آفتاب نمیتوان با درد و حجب و حیا به چهرهٔ دلیر تو نگاه کرد.
هوش مصنوعی: جفا و بیمحبتی آسمان تاریک نسبت به انسانهای نیکو، با تاریکی و کسوف ماه و خورشید روشن شد.
هوش مصنوعی: هر کس که در دوستی سنجیده نشود و به همدلی نرسد، نمیتواند به طول واقعی عشق و دوستی دست یابد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دوره جوانی، موهای انسان به رنگ سفید در میآید، مانند کرکی که در جوانی قرمز است و به آنجا میرسد که فقط کسانی میتوانند خود را در این مسیر نگه دارند که ویژگیهای خوب و ناب داشته باشند.
هوش مصنوعی: من چهره شرمگین یار را دیدهام و از این خطی که بر چهرهاش نقش بسته، شگفتزدهام که چطور چنین زیبایی از پرده حجاب بیرون آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.