گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب

عرق به روی تو جام شراب در مهتاب

به پای آبله ریز آنقدر ترا جستم

که غوطه زد به گهر رشته های موج سراب

خرد به زور می ناب برنمی آید

مرو به کشتی کاغذ دلیر بر سر آب

هوای خانه به ویرانیش کمر بندد

کسی که خانه ز دریا جدا کند چو حباب

چه کم ز ریزش خوناب دل شود تب عشق؟

چه آب بر دل آتش زند سرشک کباب؟

کتاب جوهر شمشیر عشق را صائب

ز خون خضر و مسیحاست سرخی سر باب