بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را
بر ما و خود ستم کرد هر کس ستود ما را
چون موجه سرابیم در شوره زار عالم
کز بود بهره ای نیست غیر از نمود ما را
تنگی روزی ما بود از گشودن لب
تا بسته گشت این در صد در گشود ما را
در آه بی اثر چند سازیم زندگی صرف؟
در دیده آب نگذاشت این کاه دود ما را
قانع به خون گر از رزق چون داغ لاله گردیم
سازد همان نمکسود چشم حسود ما را
آیینه های روشن گوش و زبان نخواهند
از راه چشم باشد گفت و شنود ما را
بی مانعی کشیدیم مه را برهنه در بر
تا شد کتان هستی بی تار و پود ما را
خواهد کمان هدف را پیوسته پای بر جا
زان درنیارد از پا چرخ کبود ما را
چون خامه سبک مغز از بی حضوری دل
شد بیش رو سیاهی در هر سجود ما را
از بوته ریاضت نقصان نمی کند کس
از جسم هر چه کاهید بر جان فزود ما را
گر صبح از دل شب زنگار می زداید
چون از سپیدی مو غفلت فزود ما را؟
از ما نشد چو مه فوت بر خاک جبهه سودن
هر چند سر ز رفعت بر چرخ سود ما را
نیلوفر فلک را چون لاله داغ داریم
از سنگ کودکان شد تا تن کبود ما را
داغ کلف تواند آسان ز روی مه برد
زنگ قساوت از دل هر کس زدود ما را
تا داشتیم چون سرو یک پیرهن درین باغ
از گرم و سرد عالم پروا نبود ما را
از پختگی نبردیم بویی ز خامکاری
شد رهنما به آتش خامی چو عود ما را
از بخت سبز چون شمع صائب گلی نچیدیم
در اشک و آه شد صرف یکسر وجود ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تجربیات انسانی در مواجهه با سختیها و محدودیتهای زندگی میپردازد. شاعر به نقد غرور و خودخواهی میپردازد و از درد و رنجی که از ستایش دیگران به وجود میآید سخن میگوید. او به وضعیت دشوار انسانها در جهان اشاره میکند و به تنگناهای روزی و زندگی اشاره دارد. با بیان تصاویری مانند سراب و نمک، به فریبندگی دنیا و بیفایده بودن برخی تلاشها اشاره میکند. شاعر همچنین به ظلمی که از ستایش دیگران سرچشمه میگیرد، و به پیوند بین گفتار و دیدار در زندگی اشاره میکند. او در نهایت به عدم توجه به ارزشهای واقعی و درک عمیق از زندگی تأکید میکند، بهخصوص در مواجهه با مشکلات و چالشها، و اهمیت سیر درونی به جای تمرکز بر ظواهر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر کس به خاطر خودستایی و خودبزرگپنداری، ارزش خود را پایین میآورد و با این کار نه تنها به خود ظلم میکند، بلکه به دیگران هم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: ما مانند سرابی هستیم که در میان بیابان شور و تلخ زندگی ظاهر میشود؛ در این دنیا چیزی جز نمایش و ظاهری از خود نداریم و بهرهبرداری واقعی از آن نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر تنگی روزی ما، از زمانی که زبانمان را باز کردیم تا زمانی که این در بسته شد، در واقع ما را به شدت از دسترسی به نعمتها محروم کرد.
هوش مصنوعی: چقدر میتوانیم با بینتیجه و بیفایده احساسات خود را ابراز کنیم؟ زندگیمان را چه کسی به هدر میدهد؟ این غبار و دود ناشی از رنجها بر چشم ما اثر گذاشته و ما را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر روزی که مثل داغ یک گل لاله بر دل ماست، قانع به زخم و سختی باشیم، همان حسادت چشمهای حسود، بر ما اثر خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: گوش و زبان ما به عنوان آینههای روشن نباید فقط از طریق چشم ارتباط برقرار کنند. ارتباط ما باید فراتر از دیدن و شنیدن باشد.
هوش مصنوعی: بدون هیچ مانعی، ما ماه را برهنه و عریان در آغوش کشیدیم، تا آنکه وجود ما از هر نوع تار و پودی خالی و ساده شد.
هوش مصنوعی: در این شعر بیان میشود که اگر هدفی را انتخاب کرده باشی، باید با اراده و ثبات روی آن بایستی و حتی وقتی با موانع و مشکلات مواجه میشوی، نباید از آن هدف دست بکشی. مقاومت و استمرار در پیگیری اهداف اهمیت فراوانی دارد و نباید اجازه دهی که سختیها تو را از راهی که انتخاب کردهای منحرف کند.
هوش مصنوعی: وقتی که دل از غیاب و عدم حضور پر شده، خامهای که در دست داریم بیفکر و سبکسر میشود، و در هر بار عبادت، ما را به سیاهی و تاریکی میکشاند.
هوش مصنوعی: کسی با سختی و تمرین به ضعف نمیرسد، هرچه از جسم کم کند، بر روح و جان او افزوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر صبح بتواند غبار شب را بزداید، چرا ما از سپیدی موی خود غافل هستیم؟
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم مانند ماه که از آسمان به زمین میافتد، از زیبایی و جذابیت خود بهرهمند شویم؛ هر چند که سر به آسمان بلند کردهایم و به عظمت و بلندی دست یافتهایم.
هوش مصنوعی: نیلوفرهای آبی در آسمان را با زخمهای عمیق مانند لاله میسنجیم، چرا که سنگپرانی کودکان موجب کبودی تن ما شده است.
هوش مصنوعی: زخم عمیق میتواند به سادگی از چهرهی زیبا برداشت شود و سختیهای درون دل هر کس را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند سرو در این باغ لباس جوانی بر تن داشتیم، از سختیها و چالشهای دنیا نگران نبودیم.
هوش مصنوعی: به دلیل پختگی و مهارت که به دست آوردهایم، بوی خامی و ناپختگی را از خود دور کردهایم. این مهارت به ما یادآوری میکند که مانند عود، در آتش خامی خود، به ما روشنی و نشانه میدهد.
هوش مصنوعی: ما از سرنوشت خوش مانند شمع، هیچ گلی نچیدیم و تمام وجود ما به خاطر اندوه و ناله به هدر رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد
آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را
پاسنگ خویش بودم در گوشه صبوری
[...]
گر اول آتش عشق آسان نمود ما را
زد یک شرر بر آورد از سینه دود ما را
آرام و خواب از ما ای همدمان مجویید
رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
شام وصال را مه خوشید بود از هجر
[...]
رفت آن که چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
امروز کو که بیند سرمست و بت پرستیم
آن کو به نیک نامی دی می ستود ما را
در عالمیکه با خود رنگی نبود ما را
بودیم هرچه بودیم او وانمود ما را
مرآت معنی ما چون سایه داشت زنگی
خورشید التفاتش از ما زدود ما را
پرواز فطرت ما، در دام بال میزد
[...]
رفت آنکه دل به محنت، آسوده بود ما را
چشم از فسانه غم، شب می غنود ما را
زین پیشتر ز چشمم، جاری دو جوی خون بود
اکنون هزار چشمه، از دل گشود ما را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.