گر اول آتش عشق آسان نمود ما را
زد یک شرر بر آورد از سینه دود ما را
آرام و خواب از ما ای همدمان مجویید
رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
شام وصال را مه خوشید بود از هجر
در روز تیره افکند چرخ حسود ما را
بس دیر اگر میسر شد بزمگاه معشوق
زانجا فلک برون راند بسیار زود ما را
زین سان که وصل معدوم افتاد و هجر موجود
نابود بهتر ای دل صد ره ز بود ما را
سنگ جنون فکنده در قتل کوشد امروز
آن کاو بزنده داری شب می ستود ما را
از کفر عشق در دین شد رخنه ها که کردند
صد گونه سرزنش ها گبر و جهود ما را
ساقی ز حد فزون ده می کز ملال دوران
هر دم ملال دیگر در دل فزود ما را
فانی چسان توان بد در شهر بند هستی
چون ره به نیستی ها هجران نمود ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و هجران میپردازد. شاعر از دشواریهای عشق سخن میگوید و میگوید که در آغاز عشق، همه چیز آسان به نظر میرسد، اما با گذشت زمان و بروز مشکلات، عذاب و درد به وجود میآید. او از غم و اندوه ناشی از جدایی و فقدان آرامش صحبت میکند و به تضاد عشق و هجر اشاره دارد. شاعر همچنین به ناامیدی و تلخی زندگی اشاره میکند و از سوز و گداز عشق و جنون ناشی از آن مینالد. در نهایت، او نتایج دردناک عشق و وفاداری را به تصویر میکشد و سوال میکند که چگونه میتوان در دنیای پر از رنج و جدایی زندگی کرد.
هوش مصنوعی: عشق در آغاز برای ما کار سادهای به نظر میرسید، اما یک جرقه از آن، دودی غلیظ از دل ما برآورد.
هوش مصنوعی: ای دوستان، آرامش و خواب را از ما نخواهید، چرا که آن کسی که سرشار از آسایش و راحتی بود، دیگر در کنار ما نیست.
هوش مصنوعی: شبانگاه که به وصال محبوب میرسیم، آن ماه درخشان به خاطر جدایی در روزهای تاریک حسادت میکند و بر ما سایه میافکند.
هوش مصنوعی: اگر بزم معشوق دیر به دست آید، زمانه ما را بسیار زود از آنجا بیرون خواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای دل، حالا که وصل به چیزی که نیست، و جدایی از آنچه هست، به نابودی منجر میشود، بهتر است که ما در این راهها به موجودیت خود بیندیشیم و از آنچه داریم فاصله نگیریم.
هوش مصنوعی: دیو جنون سنگی را در دل گذاشته و امروزی که در صحنه قتلی درگیر است، فردی که در شب به ستایش زندگی پرداخته، در تلاش برای زنده ماندن است.
هوش مصنوعی: عشق باعث شده که در اصول دین ما تردیدهایی ایجاد شود و به همین خاطر، خیلیها از ما به خاطر اعتقاداتمان سرزنش کردهاند، چه افرادی که به بتپرستی میپردازند و چه کسانی که پیرو آئین یهود هستند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیشتر از حد معمول به ما شراب بده تا از غم و اندوه این روزگار که هر لحظه اندوهی تازه به دل ما میآورد، کمی راحت شویم.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که در این دنیای محدود و فانی، که به بند هستی گرفتار شدهایم، بتوانیم بیخبر از نیستی و فراق، زندگی کنیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد
آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را
پاسنگ خویش بودم در گوشه صبوری
[...]
رفت آن که چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
امروز کو که بیند سرمست و بت پرستیم
آن کو به نیک نامی دی می ستود ما را
بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را
بر ما و خود ستم کرد هر کس ستود ما را
چون موجه سرابیم در شوره زار عالم
کز بود بهره ای نیست غیر از نمود ما را
تنگی روزی ما بود از گشودن لب
[...]
در عالمیکه با خود رنگی نبود ما را
بودیم هرچه بودیم او وانمود ما را
مرآت معنی ما چون سایه داشت زنگی
خورشید التفاتش از ما زدود ما را
پرواز فطرت ما، در دام بال میزد
[...]
رفت آنکه دل به محنت، آسوده بود ما را
چشم از فسانه غم، شب می غنود ما را
زین پیشتر ز چشمم، جاری دو جوی خون بود
اکنون هزار چشمه، از دل گشود ما را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.