رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد
آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را
پاسنگ خویش بودم در گوشه صبوری
بادی ز سویت آمد اندر ربود ما را
هر روز در شب غم خوش می کند سرایم
آن دیدنی که اول خوش می نمود ما را
از خاک هستی ما گرد عدم برآمد
ای کاشکی نبودی ننگ وجود ما را
ممکن نگشت توبه ما را ز روی خوبان
گیتی به محنت و غم چند آزمود ما را
امروز کو که بیند سر مست و بت پرستم
آن کو به نیکنامی دی می ستود ما را
تیغی ز درد باید محنت زدای عاشق
کز صیقل محبت نتوان زدود ما را
خسرو چو نیست زآنهاکز تو برد به کشتن
این پندهای رسمی دادن چه سود ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و رنجهای عاشقانه خود اشاره میکند. او از اینکه چشمانش را به خواب راحت داده، سخن میگوید و بیان میکند که عشق به ناگهان، درد و غم را از درونش به بیرون آورده است. دل او در چنگال زیباییهای جهان قرار دارد و احساس میکند که در این دنیای پر از غم، تنها مانده است. روزها در شب غم سپری میشود و او آرزو میکند که ای کاش وجودش، ننگی برای او نباشد. توبهاش از روی زیباییها ممکن نیست و دنیا فقط آزمونهایی سخت به او داده است. شاعر به دنبال کسی است که حال و روز او را درک کند و دلی پر از درد را به تصویر میکشد. همچنین، او به بیفایده بودن پند و نصیحتهای دیگران در این شرایط اشاره کرده و خواهان رهایی از درد عشق است.
هوش مصنوعی: آنکه آرامش و راحتی ما را فراهم میآورد، رفت. حالا عشق برای ما آمده و از عمق وجودمان غمی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: جمشید در زیبایی و جذابیت، در دل ما وارد شد و غوغایی به پا کرد. دل ما که زمانی احساس امنیت میکرد، اکنون در این حالت بیپناهان به سر میبرد و غمگین است.
هوش مصنوعی: من در کنار صبر و استقامت خود را حفظ کرده بودم، اما ناگهان بادی از سوی تو مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد و به سوی خود کشید.
هوش مصنوعی: هر روز در شب غم، خانهام را با یاد او شاد میکنم؛ آن تصویر زیبایی که ابتدا برای ما دلنشین بود.
هوش مصنوعی: ما از خاک به وجود آمدهایم و اگر کاشکی نمیبودیم، ننگ وجود ما از بین میرفت.
هوش مصنوعی: توبه ما به خاطر زیباییهای دنیا از بین نرفت؛ بلکه ما را با سختیها و دردها آزمایش کردند.
هوش مصنوعی: امروز چه کسی را داریم که مست و شیفتهی بتها را ببیند؟ آن کسی که در گذشته به خاطر نیکویی و نام نیک ما را ستایش میکرد.
هوش مصنوعی: برای رهایی از رنجهای عشق، باید سلاحی برنده از جنس درد داشته باشیم، زیرا نمیتوانیم آثار محبت را از دلمان پاک کنیم.
هوش مصنوعی: خسرو وقتی در میان آنها نیست، از تو به کشتن میرسد. این نصیحتهای ظاهری چه فایدهای برای ما دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر اول آتش عشق آسان نمود ما را
زد یک شرر بر آورد از سینه دود ما را
آرام و خواب از ما ای همدمان مجویید
رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
شام وصال را مه خوشید بود از هجر
[...]
رفت آن که چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
امروز کو که بیند سرمست و بت پرستیم
آن کو به نیک نامی دی می ستود ما را
بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را
بر ما و خود ستم کرد هر کس ستود ما را
چون موجه سرابیم در شوره زار عالم
کز بود بهره ای نیست غیر از نمود ما را
تنگی روزی ما بود از گشودن لب
[...]
در عالمیکه با خود رنگی نبود ما را
بودیم هرچه بودیم او وانمود ما را
مرآت معنی ما چون سایه داشت زنگی
خورشید التفاتش از ما زدود ما را
پرواز فطرت ما، در دام بال میزد
[...]
رفت آنکه دل به محنت، آسوده بود ما را
چشم از فسانه غم، شب می غنود ما را
زین پیشتر ز چشمم، جاری دو جوی خون بود
اکنون هزار چشمه، از دل گشود ما را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.