هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما
داغ است آفتاب ز ماه تمام ما
آسوده از خمار و ز خوابیم بی خبر
مستی چشم یار ندارد دوام ما
ما را نظر به می نبود، چون دهان شیر
از خون دشمن است می لعل فام ما
با نیستی ز جلوه فردوس فارغیم
دار فناست روضه دارالسلام ما
چون می اگر چه تلخ جبین اوفتاده ایم
سرچشمه نشاط جهان است جام ما
ما را کمند جذبه ز مجنون رساترست
لیلی یکی بود ز غزالان رام ما
بس آه گرم کز دل دوزخ برآورد
تا پخته گردد این ثمر نیم خام ما
عقلی که سرنوشت جهان است ابجدش
مشکل که سربرآورد از خط جام ما
گردیده است همچو قدمگاه خضر، سبز
روی زمین ز سرو پریشان خرام ما
از بیدلی کنند غزالان ز ما حذر
ورنه دعای جوشن صیدست دام ما
مانند چوب بید، شود در نبات گم
چوب قفس ز طوطی شیرین کلام ما
خامی و پختگی و دگر سوختن بود
ما سوختیم و پخته نگردید خام ما
این کارخانه را دل ما می برد به راه
دارد فلک اگر چه به ظاهر زمام ما
چون آفتاب از نفس گرم عمرهاست
صائب دویده است در آفاق نام ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احوالات عاشقانه و سرشار از احساس و شور میپردازد. شاعر بیان میکند که زندگی آنها همیشه پر از احساسات قوی و دردها و لذتهای عاشقانه است. آنها از شراب عشق و جاذبههای محبوب خود غرق در مستی هستند و این عشقه بهطور کامل آنها را دربرگرفته است. شاعر به چالشها و دشواریهایی که تجربه میکند نیز اشاره میکند و بیان میکند که حتی در این سختیها، عشق و جذبهاش پایدار و ماندگار است. در نهایت، او به این نکته میرسد که این پیچیدگیهای عشق و زندگی آنها را به سمت اهداف بزرگتری هدایت میکند.
هوش مصنوعی: جام ما همیشه از خون دل پر است و هیچگاه خالی نیست. همچنین، این جام به شدت گرم است و داغ مثل آفتاب، که نشاندهندهٔ حماسه و دلیری ماست.
هوش مصنوعی: از حالت نایرادی و بیخوابی رها هستیم و از خواب بیخبر. حالتی که در چشم یار احساس میشود، نمیتواند به خوبی دوام بیاورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما به شراب و لذتهای آن توجهی نداریم، زیرا مانند دهان شیر که به خون دشمن خود آغشته است، ظاهر ما نیز مانند لعل (سنگ قیمتی) سرخ و جذاب است. این نشان میدهد که در عمق، ما با مسائلی جدی و خطرناک مواجهایم و شاید زیبایی ظاهری نتواند هویت واقعی ما را بازتاب دهد.
هوش مصنوعی: ما از وجود و زیبایی بهشتی بیخبر هستیم و در حقیقت، دنیای ما محلی برای فنا و زوال است.
هوش مصنوعی: هرچند که ما به دلیل مشکلات و تلخیها در زندگی پایین آمدهایم، اما شراب منبع اصلی شادی و سرزندگی جهان است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر جاذبهای که از مجنون میکشیم، مثل لیلی برای ما یکی است و این جاذبه ما را قویتر و نیرومندتر میکند. لیلی در میان غزالان آرام، وجود خاصی دارد.
هوش مصنوعی: بسیار آه و نالهای که از دل عذاب گرفته برخاست تا شاید این ثمر خام و نارس ما به پختگی برسد.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشهای که بر سرنوشت جهان تسلط دارد، به قدری پیچیده و دشوار است که مانند حروف ابتدایی الفبا، فهم آن نیازمند دقت و تمرکز زیاد است و همچون رازهای درون جام ما قابل درک نیست.
هوش مصنوعی: زمین به رنگ سبز در آمده است مانند جای قدمهای خضر، به خاطر زیبایی و لطافت ما که شبیه به سروی پریشان و قابل توجه است.
هوش مصنوعی: غزالان از ما دوری میکنند زیرا ما به شدت دلتنگ و غمگین هستیم. اگرنه، دعای خالص و نیکو میتواند به شکار ما تبدیل شود.
هوش مصنوعی: چوب قفس، به همان اندازه که صدای شیرین طوطی را در خود دارد، در دنیای گیاهی به راحتی به فراموشی سپرده میشود، مانند چوب بید که در میان گیاهان ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: ما در فرآیندهای زندگی، بارها دچار کمبود و ناتوانی شدیم و اگرچه رنج و سختی را تجربه کردیم، اما هنوز برطرف نشدهایم و به کمال نرسیدهایم.
هوش مصنوعی: دل ما در این کارخانه به سوی زیباییها و جذابیتها میرود، هر چند که به نظر میرسد کنترل زندگیمان در دستان ما نیست و تحت تاثیر عوامل دیگر است.
هوش مصنوعی: چون آفتاب با گرما و نور خود باعث زندگی و حرکت در جهان میشود، نام ما صائب در تمام عالم گسترده شده است و بهسرعت در میان مردم شناخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خیز ای غلام باده درافکن به جام ما
کز وصل توست گردش گردون غلام ما
گر لایق است چشمة خورشید را فلک
خورشید باده را فلکی کن ز جام ما
آن قاصد است باده که جان است مقصدش
[...]
ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخِ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
[...]
ساقی بیا که دور فلک شد به کام ما
خورشید را فروغ ده از عکس جام ما
گلگون می درآر به میدان کنون که هست
رخش سپهر و توسن ایام رام ما
آن ترک را به یک دو قدح مست کن چنان
[...]
مستی ربوده از کف هستی زمام ما
مطرب نمی دهد خبری از مقام ما
تا گشته ایم غافل ازو دور مانده ایم
پدرام می شویم که وحشی است رام ما
دانی که نور مردمک چشم عالمیم
[...]
صبح گدا و شام ز خورشید روشن است
گر قادری ببخش چراغی به شام ما
ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت
دشمن که هیچ گاه مبادا به کام ما
در خلوتی که دختر رز نیست، عیش نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.