دست فلک کبود شد از گوشمال ما
شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما
چندین هزار جامه بدل کرد روزگار
غفلت نگر که رنگ نگرداند حال ما
با آن که آفتاب قیامت بلند شد
بیرون نداد نم، عرق انفعال ما
چون آفتاب سرکشی ما زیاده شد
چندان که بیش داد فلک خاکمال ما
عمر آنچنان گذشت که رو باز پس نکرد
دنبال خود ندید ز وحشت غزال ما
افکند روزگار به یکبار صد کمند
از شش جهت به گردن وحشی غزال ما
از سیلی خزان که ز رخ رنگ می برد
نگذاشت باد سرکشی از سر نهال ما
خال شب از صحیفه ایام محو شد
از شبروی به تنگ نیامد خیال ما
صائب هزار حیف که در مزرع جهان
شد صرف شوره زار معاصی، زلال ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تأملات خود در مورد گذر زمان و تأثیرات آن بر زندگیاش میپردازد. او از این میگوید که زمان با تغییرات زیادی همراه بوده و زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر به قدرت آفتاب قیامت اشاره میکند و میگوید که با وجود این قدرت، هنوز نتوانستهاند از حالت انفعالی خود بیرون بیایند. او همچنین به عمر خود اشاره میکند که بدون بازگشت به گذشته گذشته است و احساس تنهایی و وحشت دارد. شاعر از چالاکی و تغییرات ناگهانی زمان گلایه میکند و میگوید که زندگیاش به نوعی به شورهزاری از معاصی تبدیل شده است. در نهایت، او احساس حسرت و افسوس دارد که در میان دنیای پر از مشکلات و معاصی، نتوانسته از زیباییها و نعمتها بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: دست آسمان به خاطر رفتاری که ما داشتیم، آسیب دید و رنگش تغییر کرد. این نشاندهندهی اثرات شوخیها و زبان بازیهای ما بر دلهای بیخبر و ناپختهاست.
هوش مصنوعی: روزگار غفلت، لباسهای زیادی را بر ما پوشانده است، اما به خاطر تغییرات آن، حال و وضعیت ما تحت تاثیر قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: با اینکه خورشید قیامت در آسمان بالاست و نورش ساطع شده، ما نتوانستیم حتی یک قطره نم و عرق از تاثیرات خود را نشان دهیم.
هوش مصنوعی: وقتی که ما به اندازه کافی برتری و قدرت پیدا کردیم، دیگر آسمان توان تحمل ما را نداشت و به سوی ما پایین آمد.
هوش مصنوعی: عمر به سرعت گذشت و هیچگاه به عقب نگاه نکردم. به اندازهای که در زندگیام احساس ترس و وحشت کردم، هرگز نتوانستم برگردم و به گذشتهام فکر کنم.
هوش مصنوعی: زمان به یکباره صد مشغله و مشکل از همه جوانب بر گردن غزال وحشی ما انداخت.
هوش مصنوعی: از وزش شدید بادهای پاییزی که برگها را از روی درختان میچینند، نتوانستند بر سر نهال ما تأثیر بگذارند و زیبایی آن را از بین ببرند.
هوش مصنوعی: نقطه سیاه شب از دفتر روزگار محو شد، اما زیبایی شب نتوانست خیال ما را از یاد ببرد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حسرت و تاسف شاعر است از اینکه زندگیاش در دنیای خاکی و ناپایدار، به بیهودهگی و گناه گذشته است و منابع و فرصتها به جای اینکه به چیزهای مفید و مثمر برسد، هدر رفتهاند و به شورهزار معاصی تبدیل شدهاند. شاعر از زلال و پاکی وجود خود یاد میکند که در چنین محیطی به برباد رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای بسته دانش تو زبان سوآل ما
ناکرده شرح پیش تو معلوم مآل ما
شام و سحر تصور آثار صنع تست
نقش نگار خانه خواب و خیال ما
درک حقیقت تو محالست بر خیال
[...]
در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما
چون گردباد ریشه ندارد نهال ما
ذاتی است روشنایی ما همچو آفتاب
نقصی نمی رسد به کمال از زوال ما
در حفظ آبرو ز حبابیم تشنه تر
[...]
بالید از رخ تو دل پر ملال ما
از آفتاب به در شد آخر هلال ما
ما ریشه در زمین قناعت دوانده ایم
چون شمع آب میخورد از خود نهال ما
بر چهره شکسته ما، رنگ تهمت است
[...]
از ترک آرزو بفزاید کمال ما
چون موج پرفشاندن دستی ست بال ما
عاشق فریب نیست بت خردسال ما
چون بار دل کشد صنم نونهال ما
از خویش رفتگان ره جستجوی دوست
[...]
ساقی بیا که باز خراب است حال ما
پیش آر باده ای صنم بیزوال ما
جامی بده که دست نشاطی بهم زنیم
شد خشک در قفس همه اعضا و بال ما
ما در غم تو روز شب ای بیوفا و تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.