افسردگی است چاره دل دردمند را
خاکسترست بستر راحت سپند را
از دار و گیر عشق، ملایک مسلمند
صید حرم چه قدر شناسد کمند را؟
خضری است شوق دوست که چون راه سر کند
بیرون برد مسلم از آتش سپند را
تا خط مشکبار تو آمد به روی کار
آماده گشت نافه چین ریشخند را
همت بلند دار که خورشید تربیت
در چاشنی است میوه شاخ بلند را
طالع نگر، که خار و خس ما نکرد دود
جایی که ماهتاب بسوزد سپند را
ای باد اگر به گلشن طهران گذر کنی
از ما بپرس صائب نادردمند را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق ناشی از افسردگی و عشق میپردازد. شاعر به بررسی درد و رنج ناشی از عشق و افسردگی میپردازد و به معانی عمیقتری از زندگی اشاره میکند. او از زیباییها و لذتهای عشق سخن میگوید اما در عین حال از چالشها و رنجهای آن نیز مینالد. در نهایت، با اشاره به طهران و یادآوری دردش، از باد میخواهد که از او و آرزوهایش بپرسد. شعر به نوعی تصویرگر تضاد بین شادی و اندوه در زندگی انسانی است.
هوش مصنوعی: دل دردمند، در اندوه و افسردگی به سر میبرد و برای آرامش و راحتی، خاکستر را به جای بستر مناسب خود میبیند. این بیان نشاندهندهی ناامیدی و دردی است که انسان در شرایط سخت احساس میکند.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، فرشتگان بیگناه هستند و شکار در حرم الهی چه اندازه میتواند دام را بشناسد؟
هوش مصنوعی: شوق و محبت دوست مانند خضر است که وقتی به مقصد و هدف خود برسد، میتواند مسلم را از آتش نجات دهد.
هوش مصنوعی: وقتی خط زیبا و خوشنگار تو بر صفحه نمایان شد، موجی از شگفتی و تحسین در دل ریشخند به وجود آمد.
هوش مصنوعی: با اراده و تلاش فراوان، میتوان به موفقیتهای بزرگ دست یافت؛ زیرا نعمتهای سرشار و ثمرات گرانبها در انتظار کسانی است که قد بلند و همت والا دارند.
هوش مصنوعی: به آسمان نگاه کن، که چطور سرنوشت ما را تحت تاثیر قرار داده است. در جایی که نور ماه میتابد، چیزی جز زیبایی و روشنی نمیبیند و دیگر چیزهای ناچیز یا بیارزش اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: ای باد، اگر به باغهای زیبای تهران بگذری، از ما بپرس که صائب، آن شاعر بینوا کجاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را
بین زیر پای دیده این مستمند را
تا مردمان ترنج نبرند و دست هم
یوسف رخا، کشیده ترک ران سمند را
سرو بلند را نرسد دست بر سرت
[...]
آن نقش بین که فتنه کند نقش بند را
و آن لعل لب که نرخ شکستست قند را
پندم مده که تا بشنیدم حدیث دوست
در گوش من مجال نماندست پند را
چون از کمند عشق امید خلاص نیست
[...]
می زیر دست خود نکند هوشمند را
پروای سیل نیست زمین بلند را
گردون همیشه پست کند ارجمند را
اینست رسم و قاعده چرخ بلند را
باشد به گردن همه محکم کمند آز
مرد آن بود که میگسلد این کمند را
بس سرکش است جان برادر سمند نفس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.