غزل شمارهٔ ۶۸۸۵
فکنده شور محبت مرا به صحرایی
که موج می زند از هر کنار دریایی
ندانم آن خط سحرآفرین چه مضمون است
که در قلمرو دلهاست طرفه غوغایی
خیال من که به دامان عرش پای زده
ندیده است به این رتبه سرو بالایی
چه شور در جگر خاک ریخت ابر بهار؟
که هست در سر هر برگ لاله سودایی
اگر تو پنبه غفلت برآوری از گوش
کدام خار ندارد زبان گویایی؟
در انتظار تو هر هفت کرده است بهشت
نظر سیاه مگردان به هر تماشایی
ازان همیشه بهارست لاله خورشید
که صلح کرد ز عالم به چشم بینایی
چه حاجت است به ترتیب لشکر خط و خال؟
تصرف دل ما را بس است ایمایی
برآورد ز خیابان خلد سر صائب
کسی که رفت به یاد بلند بالایی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...