گنجور

 
صائب تبریزی

دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را

ماهی ز حرص طعمه فرو خورد شست را

دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند

آتش امان نمی دهد آتش پرست را

دست از جهان بشوی که اطفال حادثات

افشانده اند میوه این شاخ پست را

از هر ترنمی دلش از جای می رود

هر کس شنیده است ندای الست را

از بند گشت شورش مجنون زیادتر

زنجیر، تازیانه بود فیل مست را

صائب خموش باش که در مجلس شراب

داروی بیهشی است سخن می پرست را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۶۸۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

یا رب، که داد آینه آن بت پرست را

کو دید حسن خویش و زما برد دست را

خون می خورد، به سینه درون می رود،بلاست

یارب، که راه می دهد آن ترک مست را

دیوانه بتان نکند رو به کعبه، زانک

[...]

حزین لاهیجی

سلطان همّتم، ز جهان شسته دست را

چون سیل، پشت پا زده ام خاک پست را

انصاف، کار محتسب روزگار نیست

یکسان کند معامله، هشیار و مست را

مشکل که پر کند ز تهی کاسگی حزین

[...]

صفی علیشاه

ساقی پیاله بخش حریفان مست را

آور بطبع صوفی حیدر پرست را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه