یا رب، که داد آینه آن بت پرست را
کو دید حسن خویش و زما برد دست را
خون می خورد، به سینه درون می رود،بلاست
یارب، که راه می دهد آن ترک مست را
دیوانه بتان نکند رو به کعبه، زانک
تعظیم کعبه کفر بود بت پرست را
جانا، نرفتنی ست چو دلها ز زلف تو
چندین گره چه می زنی آن زلف شست را
مخرام ازین نمط که به شهر از خرامشت
بر جا نماند یک قدم اهل نشست را
چندین چه غمزه می زنی از بهر کشتنم
صید تو زنده نیست مکن رنجه شست را
خسرو چو جان نیافت به عشق تو مرد نیست
زین ره به خون دیده چه شویی تو دست را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذبه معشوقهاش اشاره میکند که مانند یک بت پرست، به زیبایی خود آگاهی دارد و عاشقانهای عمیق را تجربه میکند. شاعر از خداوند درخواست میکند که به او راهی بدهد تا به عشق و مستی معشوقش نزدیک شود. او همچنین به تضاد بین پرستش کعبه و عشق به بتها اشاره میکند و میگوید که دیوانگان عشق نمیتوانند به کعبه روی آورند. در نهایت، شاعر به زلف و چهره معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که آنقدر در غم عشق غرق شده که با وجود رنج، نمیتواند از عشق دست بکشد. شاعری که در عشق دچار شده و از شدت عشق، به مرگ نزدیک است.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، چه کسی به آن بت پرست این آینه را داد تا زیبایی خود را ببیند و از ما فاصله بگیرد؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به حالتی دلخراش و دردناک است که فردی در درون خود احساس عذاب و رنج میکند، گویی در دلش درد و اضطراب وجود دارد. همچنین، به نوعی عشق یا علاقه به شخصی خاص (که به آن "ترک مست" میگویند) اشاره شده است؛ این شخص به گونهای است که با وجود درد و رنج، باز هم سبب میشود فرد احساس جذب و تسلیم کند. در واقع، این حالت میتواند نشاندهنده پیچیدگی احساسات انسانی باشد که در عین درد و ناراحتی، نتوانسته خود را از عشق یا علاقه به آن شخص رها کند.
هوش مصنوعی: دیوانهای که عاشق بتهاست، هرگز به سمت کعبه نمینگرد، زیرا برای او احترام به کعبه برابر با کفر است. بتپرستان به این باور دارند که نباید به مکانهای مقدس دیگر توجه کنند.
هوش مصنوعی: عزیزم، دلها که به زلف تو وابستهاند هرگز نمیروند. چرا اینقدر از زلف زیبای خود گره میزنی؟
هوش مصنوعی: از این رفتار و حالت که تو به شهر میروی، هیچ نشانهای از خود بر جا نخواهی گذاشت و حتی یک قدم هم بر زمین ننهادهای.
هوش مصنوعی: تو به شیوههای مختلف و با ناز و کرشمه قصد کشتن من را داری، اما بدان که من شکار تو نیستم. پس لطفاً دست از آزار کشیدن بردار.
هوش مصنوعی: خسرو وقتی جانش را به عشق تو نداد، دیگر مردی نخواهد بود. از این طریق، چگونه میتوانی اشکهایت را که مانند خون بر زمین ریخته، پاک کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را
ماهی ز حرص طعمه فرو خورد شست را
دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند
آتش امان نمی دهد آتش پرست را
دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
[...]
سلطان همّتم، ز جهان شسته دست را
چون سیل، پشت پا زده ام خاک پست را
انصاف، کار محتسب روزگار نیست
یکسان کند معامله، هشیار و مست را
مشکل که پر کند ز تهی کاسگی حزین
[...]
ساقی پیاله بخش حریفان مست را
آور بطبع صوفی حیدر پرست را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.