گر اندک نیکیی از دستت آید در نظر داری
بت خود می کنی سنگی اگر از راه برداری
دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی
مشو غافل ز حال تلخکامان تا ثمر داری
ز ریزش کشتی اسباب خود را کن گران لنگر
درین دریا اگر اندیشه از موج خطر داری
به ظاهر گرچه بالین کرده ای چون خم ز خشت، اما
هزاران فتنه خوابیده پنهان زیر سر داری
ز عیب پیش پا افتاده خود نیستی واقف
که چون طاوس از غفلت نظر بر بال و پر داری
ز طوق بندگی راه نفس شد تنگ بر قمری
تو چون سرو از رعونت دست خود را بر کمر داری
به بیداری سرآور روزگار زندگانی را
به زیر خاک اگر خواب فراغت در نظر داری
دل مردم به ظاهر می بری از نوشخند، اما
چو گل از خار چندین نیشتر زیر سپر داری
ز آب زندگی ظلمت بود رزقت چو اسکندر
ز خودبینی تو تا آیینه در پیش نظر داری
نه ای یک مشت گل افزون و از اندیشه روزی
دل پررخنه ای چون سبحه از صد رهگذر داری
به جان بی نفس جان می توان بردن ازین وادی
نه ای از پاکبازان ناله ای تا در جگر داری
ز سیر سرسری چون موج خار و خس به دست آید
ز سر پاکن چو غواصان اگر میل گهرداری
مدار از دامن دل دست اگر از کعبه جویانی
که در دنبال چندین رهزن و یک راهبر داری
مبر با خود به زیر خاک این مار سیه صائب
همین جا نامه خود را بشو تا چشم تر داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت نیکی و آگاهی از حال دیگران اشاره میکند. او میگوید که زندگی کوتاه است و نباید از درد و رنج دیگران غافل بود. همچنین، به خطرات و فتنههایی که در زیر ظاهر آرام زندگی وجود دارد، هشدار میدهد. شاعر انتقاد میکند از خودبینی و عدم شناخت انسانها نسبت به نقصهای خود و میگوید که باید بیدار و هوشیار بود.
او در ادامه به دلبستگی به دنیا و لذتهای آن اشاره میکند و میگوید که اگرچه در ظاهر ممکن است آرامش داشته باشیم، اما در درون با مشکلات و دغدغهها مواجه هستیم. در انتها، او تأکید میکند که باید از این بارهای سنگین و نادرست خود را رها کنیم و در این دنیا با دانایی و مروت زندگی کنیم.
به طور کلی، شاعر مردم را به خودآگاهی و بیداری دعوت میکند تا از زندگی بهتر و معنادارتری برخوردار شوند.
هوش مصنوعی: اگر از تو کمترین نیکی برآید، آن را در نظر خود بزرگ می کنی، و اگر سنگی از سر راه برداری، آن را هم اهمیت میدهی.
هوش مصنوعی: دو روز بیشتر از عمر زندگی، بخصوص در زمان خوشی، نمیگذرد. در این روزها، غافل از حال کسانی که تلخکام و ناامیدند، نباش. تا زمانی که تو ثمر و بهرهوری داری، قدر آن را بدان.
هوش مصنوعی: اگر از خطرات موجهای این دریا نگران هستی، باید با احتیاط بیشتر بار و وسایل خود را بر روی کشتی قرار دهی و از لنگر برای نیازهای خود استفاده کنی.
هوش مصنوعی: اگر چه به نظر میرسد در آرامش و راحتی به سر میبری، اما در دل و درونت، مشکلات و آشفتگیهای زیادی نهفته است.
هوش مصنوعی: تو نسبت به عیبهای کوچک و سطحی خود آگاهی نداری و مانند طاووس، به خاطر غفلت، بر زیباییهای خود مینازی و به آنها مینگری.
هوش مصنوعی: از آنجا که به خاطر بندگی، نفس انسان به تنگی میافتد، تو مانند قمر زیبایی که چون سرو سر به آسمان دارد، خوشبینی و رعنایی را به خود گرفتهای و دستت را بر کمر قرار دادهای.
هوش مصنوعی: زندگی را در بیداری و هوشیاری بگذران، چرا که اگر به خواب آرامش و راحتی در ذهن خود داری، پس باید بدان که هنوز زندگی زیر خاک است.
هوش مصنوعی: تو با لبخند و خوشروئی خود، دل مردم را میبری و آنها را سرگرم میکنی، اما در حقیقت مثل گلی هستی که زیر ظاهرت خارهای زیادی پنهان کردهای و درد و نیشهای زیادی را در خود نهفته داری.
هوش مصنوعی: هنگامی که خودبین هستی و فقط به خودت توجه میکنی، حتی از آب زندگی نیز دچار تیرگی و سختی میکنی و به اندازه اسکندر، سرنوشتت محدود میشود. تا زمانی که به آینه نگاه میکنی، نمیتوانی به حقیقت وجود خود پی ببری.
هوش مصنوعی: تو تنها یک دسته گل نیستی و از اندیشه خود روزی میگیری، دلات پر از نشانههاست، مثل تسبیح که از صد مسیر عبور کرده باشد.
هوش مصنوعی: انسان میتواند با جان بینفس خود، عشق را از این دنیای پر از رنج و ناله تجربه کند، به شرطی که دلش از پاکی و صفا پر باشد و دردهای درونش را به دیگران منتقل نکند.
هوش مصنوعی: اگر بهطور سطحی و بدون دقت پیش بروی، در زندگی مانند موجهای بیهدف خواهید بود و چیزهای ناچیز به دست خواهی آورد. اما اگر با فکر و آگاهی و جدیت به دنبال هدفهای خود بروی، میتوانی به عمق حقیقت دست پیدا کنی و چیزهای باارزش را به دست آوری.
هوش مصنوعی: اگر از دل محبت دست بکشی و به دنبال جویای کعبه باشی، در حالی که به جای یک راهنما، دنبال بسیاری از فریبکاران هستی، به مقصد نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: با خود به زیر خاک نبر این درد و غم، صائب. تا زندهای و اشک در چشمانت هست، نامهات را پاک کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر فضل و هنر باید همی فضل و هنر داری
وگر اصل و گهر باید همی اصل و گهرداری
به هر کاری توان داری زهر علمی خبر داری
زمال و ملک دنیا نام نیکو دوست ترداری
همه گفت نکو نامی چوسیم و زر ز بر داری
[...]
اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری
همان بر خرده گل از تهی چشمی نظر داری
ترا چون سبزه زیر سنگ دارد کاهلی، ورنه
به آهی می توانی چرخ را از جای برداری
چرا ای موج چون آب گهر یک جا گره گشتی؟
[...]
دلا غیر از رهی کز دیدن او می روی از خود
به هر راهی که خواهی رفت، از رهزن خطر داری
نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و زر داری
که سنگ زور مردی دل بود، کز جمله بر داری
نکو می بایدت شد، ای سراپا بد که از جانان
نگاه التفاتی جانب خود در نظر داری
برویت بسته گردد گر دری، غمگین مشو ای دل
[...]
به قدر دوستی بر حال مشتاقان نظر داری
از آن جمع است ما را دل که از دلها خبر داری
در این گلشن ز رنگ لاله و گل گشت معلومم
که در هر گوشه چندین چون من خونین جگر داری
پریشان زلف و کاکل داری اما کافرم کافر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.